گنج قناعت
تاریخ نشر چهار شنبه چهارم قوس ۱۳۹۴ – ۲۵ نوامبر ۲۰۱۵ هالند
گنج قناعت
عزیزه عنایت
هالند
ازشکست دل بتــن مــوج شــرر داریم ما
همچو ابری ناقــراری چشم تـر داریم مـا
جلــوۀ عشـق است در آینــۀ اجــزای مـا
از گلستـان محبـــت گل بـه سر داریم مــا
تا ادبگاه صبوری مرغ دل پیموده اسـت
از بســاط گنج تقــوا تــاج ســرداریـم ما
قطره های خـون دل دامان مارنگین کنـد
لاله سـان زین دشت غم داغ جگرداریم ما
فقــر گیـتی کـم نسازد ثـروت هستی مــا
زانکه ازگنج قنا عــت سیم وزرداریم ما
درهوای ذوق پروازش دل وجـان باختیم
غافلیم ازخویش,کزاوبـال و پـرداریم مـا
تا رهی هستی(عزیزه) تاروناهمواراست
پــای پــراز آبله انــدر سفــر داریــم ما
عزیزه عنایت:
خواهر عزیز خانم عنایت عزیز ، سروده زیبا و مملو از احساس است و مانده همیشه عالیست. بیچاره گک هیچ چیز ندارد ، باید هم قناعت کند .موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
سلام و درد برادر مهربان جناب محمد مهدی بشیر !
تشکر از حسن نظر شما دراینجا منظور از قناعت معنوی است .
تا شخصی آنرا نداشته باشد به منزل مقصود که دراین شعر راه تصوف است نمیرسد .
اما سعی و تلاش بنده گی بخاطر بهبود بخشیدن زندگی حتمی و ضروری است . موفق باشید برادر گل