گلستان و چمن زار را نظر کن.
تاریخ نشر دوشنبه ۱۲ دلو ۱۳۹۴ – اول فبروری ۲۰۱۶ هالند
گلستان و چمن زار را نظر کن.
محمد معروف نیکزاد
قلم با من بکن تو هم زبانی.
که ازخاطزبیرون آرم نشانی.
نشنان از اشک خون بارم برآرم.
دمار ازقلب غم خارم بر آرم..
زاستغنای عشق دل داری گیرم.
زاوصاف کلام شه کاری گیرم.
بکن ای فکردمی پروازازین خاک.
بسوی کوه جانان چست وچالاک.
سخن را پر شورو مستانه سرکن.
گلستان و چمن زار را نظر کن.
زنرگس و شقایق مژده ام ده.
شفای بر این دل پژمرده ام ده.
که تامن سیری روحانی بگیرم.
فضا از جودی ربانی بگیرم.
بدرگاهش سرم بر آستان است.
دران جا فخرمن بر آسمان است.
صراغ می ازان میخانه گیرم.
که تا روشن شود فکرو ضمیرم.
سخن را ز عشق اش آغاذ نمایم.
بسوی کوه او پر واز نمایم.
گه مست و گه هوشیار باشم.
غلام بر درگه آن دلدار باشم..
ازین دنیا نیابیم دست یاری.
نه رسم دلبری نه استواری.
برو خال وخط است راه فریبش.
ولیکن صد کوتل دارد نشیبش.
بزن نیکزاد دل و جان را به آتش.
وفا نیاید ازین دنیای سر کش
محمد معروف نیکزاد
درود به جناب محترم محمد معروف نیکزاد ، سروده زیبا و مملو از احساس و خواندنیست. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
معروف جان سلامت باشی با این سوز و نوای خود،دل ما را شاد ساختی،خوشی ها نصیبت باد