آرزو !
تاریخ نشر پنجشنبه ۲۰ حوت ۱۳۹۴ – دهم مارچ ۲۰۱۶ هالند
آرزو !
عزیزه عنایت
هالند
آمـد بهار و هرسو تراجستجــو کنـم
بر مقد مت فشا نـدن گل آرزو کنــم
مستانه در خیــال دوچشمان مست تو
صد قصه ازشراب لبـت با سـبو کنم
دربــاغ آرزویم اگــر بشکفی چوگل
دل تازه از شمیم توو رنگ و بوکنم
بگذرشبی زکـوی من ای آنکه تاسحر
درمحضرت حد یـث دلم موبه موکنم
دارم بسـر هـنـوز هــوای وصـال تـو
نقش توبردل است چسان ترک خوکنم؟
عشقش مرابه بیشه وطرف جنون کشد
د لــرا ملا مــت غــم کـی ازاو کـنـم
تـرکش(عزیزه ) یک نفسی ازبرم نـشد
درجستنش ارادۀ خود سـوبــه سـوکنم
عزیزه عنایت :
درود به خواهرگرامی خانم عنایت عزیز ، سروده خیلی زیبا و عالیست . به امید یک بهار مملو از صلح و صفا در کشور. قلم تان سبز ورسا و شما زنده وسلامت باشید. مهدی بشیر.
سپاسگزارم از برادر گرامی جناب مهدی بشیر !
خورسندم که باز هم به فعالیت های فرهنگی خویش آغاز نموده اید الهی همیشه سلامت و موفق باشید .