یاد از یار
تاریخ نشر شنبه ۲۸ حمل ۱۳۹۵ – ۱۶ اپریل ۲۰۱۶ هالند
یاد از یار
شایق الله دلدار اندرابی
به شهر آروز های شهید بیـــــــــتو رو کردم
جوانی را ترا دیوانگی را جســــــــتجو کردم
سـرا پا اشک حسرت گشتم وبر خاک باریدم
قدمگاه ترا کوچه بکوچه شستـــــــــشو کردم
به امیدی که شاید با نگـــــــــــاهت آشنأ باشد
بسی شبها گل مــــــهتاب را از دور بو کردم
بپای کاج تنهایی که بد مــــــــــــــیعاد گاه ما
نشستم سر نهادم با خیالت گفـــــــــتگو کردم
ترا از نسترن های سپــــــــــــید باغ پرسیدم
ببوی توزمین و آسمــــان را زیر و رو کردم
آه به من گفتند اورفته ست و دیگربرنمیگردد
بااحترام
شایق الله دلدار اندرابی
تشکر آقای شایق الله دلدار اندرابی از سروده زیبایت . لطفا فکرت را تغییر بده و یار را فراموش کن. موفق وسلامت باشید . مهدی بشیر
رنده باشید جناب مهدی بشیراز همکاری همیشگی تان
جناب استاد بشیر عالی قدرم فراموش کردن یار برم بسیار مشکل است.