بند های گسسته
تاریخ نشر پنجشنبه دوم ثور ۱۳۹۵ – ۲۱ اپریل ۲۰۱۶ هالند
در سوگ قربانیان بی جرم و گناه وطنم !!!
(بند های گسسته)
زهره ( صابر هروی)
جز یاد های تلخ در این چار سو نماند
نور امید به چشم و به دل آرزو نماند
آ ه ، وخ ز بسوه بسوه ئ این خاک عاجزان
جز قصه های وحشت ظلم عدو نماند
باغی سراغ نیست که مرغان برند پناه
پر ها شکست ، طاقت یک گفتگو نماند
مادر بداغ تازه جوانش به خون نشست
از بس بخست پنجه به سر تار مو نماند
بلبل هوائ باغ تهی را چرا کند ؟
سوسن بخاک نشست واثر از شبو نماند
در باغ جائ سهره و طوطی و عندلیب
کرگس نموده جا و ز فاخته ، کو کو نماند
دانم چرا قناری لب از نغمه بسته ئ ؟
خشکیده است درخت و به گل رنگ و بو نماند
از هیبت وفور بلا ها چه بی دربغ !
تار اند کلبه ها و ز فانوس سو سو نماند
از ماجرائ غربتم این گفتگو نماند
مرگم بیا بی بر که نفس در گلو نماند
زهره ( صابر هروی)
درود به خواهر عزیزم خانم زهره صابر هروی ، تشکر از سروده زیبا و همدردی ات با هموطنان شهر کابل . خداوند جنایتکاران و حامیان آنها را به غضب خود گرفتار کند تا مردم کشور ما آرام شوند. روح شهدای حوادث اخیر شاد و خداوند مغفرت کند و به بازماندگانش صبر جمیل عنایت فرماید. شما زنده باشید . مهدی بشیر