غزلی از مولانا جلال الدین بلخی (رح)
تاریخ نشر شنبه ۲۵ ثور ۱۳۹۵ – ۱۴ می ۲۰۱۶ هالند
غزلی از عارف بزرگ مولانا جلال الدین بلخی (رح)
انتخاب از : سید همایون شاه عالمی
من دلق گرو کردم عریان خراباتم
خوردم همه رخت خود مهمان خراباتم
ای مطرب زیبا رو دستی بزن و برگو
تو آن مناجاتی من آن خراباتم
خواهی که مرا بینی ای بستۀ نقش تن
جان را نتوان دیدن من جان خراباتم
نی مرد شکم خوارم نی درد شکم دارم
زین مایده بیزارم بر خوان خراباتم
من همدم سلطانم حقا که سلیمانم
کلی همه ایمانم ایمان خراباتم
با عشق در این پستی کردم طرب و مستی
گفتم چه کسی؟ گفتا سلطان خراباتم
هر جا که همیباشم همکاسه اوباشم
هر گوشه که می گردم گردان خراباتم
گویی بنما معنی برهان چنین دعوی
روشنتر از این برهان برهان خراباتم
گر رفت زر و سیمم با سینه سیمینم
ور بیسر و سامانم سامان خراباتم
ای ساقی جان جانی شمع دل ویرانی
ویران دلم را بین ویران خراباتم
گویی که تو را شیطان افکند در این ویران
خوبی ملک دارد شیطان خراباتم
هر گه که خمش باشم من خم خراباتم
هر گه که سخن گویم دربان خراباتم
مولانا جلال الدین بلخی
تشکر از جناب آقای عالمی عزیز و انتخاب غزل زیبا مولانا جلال الدین بلخی (رح) . روح مولانا شاد . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
درود فراوان به دوست معزز برادر گرامی و فرهنگی عالیقدر جناب مهدی جان بشیر، براستی سروده های مولانا هیجان برانگیز اند و سپاس از نشر این غزل آبدار خداوند گار قونیه و متولد بلخ و عارف جهانیان