ندای عید
تاریخ نشر یکشنبه ۲۰ سرطان ۱۳۹۵ – دهم جولای ۲۰۱۶ – هالند
ضمن سلام و عرض معذرت از برادر عزیز و گرامی ام ، آقای محمد معروف نیکزاد که این سروده تانرا نسبت ازدیاد مطالب عزیزان دربین ایمیل های رسیده فراموش نمود ه بودم و به وقتش نشر نکردم . بازهم ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است . این هم سروده زیبا تان . امید که روز های عید را بخوشی سپری کرده باشید. هر روز تان عید .
با عرض حرمت
مهدی بشیر
ندای عید
محمد معروف نیکزاد
ندای عید چه خوش هنگامه سر کرد
روزه رخت سفر بست و سفرکرد
طی سی روز او مهمان عزیز بود
فضا یش بر دل مومین لذیذ بو د
دل و جان را چه صیقل های شیفا داد
شب قدر را بدل های آشنا داد
پس شب ها عجب شوق و هوای داشت
تراوی و نماز بر دل نوای داشت
کنون هر دیده ای جان در هوا است
چو انگشتان نشان در سمت ماه است
طفلکان شاد مان در کو چه ها یند
دوان در پشت گوی بر جاده هایند
لیباس های سبزو و سرخ ساختند و جامه
نتوانم وصف شان را کرد به نامه
گدای و شاه درین روز شاد مانند
کنار اهل فامیل خوش خرامند
کینه و کدورت بیرون سازیم زدلها
سپار یم هر چه بودش آن بدریا
بپرسم حال و احوال را به تکرار
که باشد در پی آن چند اسرار
بدانیم مقدم شب های قدر چیست
نمای سلخ درین مهتاب و بدر چیست
روان مان اگرچه زخم و زار است
بدل ها رنج ها ی بی شمار است
ولی هرچه بود شرط نیست و ماتم
بجویم روز عید غم را سری غم
بما قسمت چنین بوده است ز آغاز
نیامد مرغ آمین سو ی پر واز
شب . نیکزاد . با این نامه بسر رفت
سواره کشتی بر دریای هنر رفت
محمد معروف نیکزاد
تکرار :
ضمن سلام و عرض معذرت از برادر عزیز و گرامی ام ، آقای محمد معروف نیکزاد که این سروده تانرا نسبت ازدیاد مطالب عزیزان دربین ایمیل های رسیده فراموش نمود ه بودم و به وقتش نشر نکردم . بازهم ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است . این هم سروده زیبا تان . امید که روز های عید را بخوشی سپری کرده باشید. هر روز تان عید . با عرض حرمت . مهدی بشیر
جهان سپاس از جناب محمد مهدی بشیر عزیز که در نشرو نگارش مثنوی عیدی بنده زحمات متقبیل شده و بدست نشر از طریق سایت ۲۴ ساعت سپرده اند بزرگواری و احسان شان نزد ما جای خود را داشته و مهربان هستند ..