دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
تاریخ نشر چهار شنبه ۲۳ سرطان ۱۳۹۵ – ۱۳ جولای ۲۰۱۶ – هالند
دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
محترم استاد پرتو نادری
دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
منم با آسمان پیوسته در جنگ
چنان دیوانهیی در کوچۀ یار
به هر سویی زنم سنگ و زنم سنگ
***
عقاب پیر کوهستان دورم
گهی کوهی بلند پرغرورم
گهی روشن چو خورشید سحرگاه
گهی در غار غمها موش کورم
***
من و نرگس من و دشت جدایی
صدایی من صدای بی صدایی
من این جا در سکوت خویش مردم
تو پرواز بلند خود سرایی
***
وطن خونین وطن آتش وطن خاک
نتابد خوشۀ این جا در این تاک
غمی مانند تیغ تیز پروان
دلمن پاره پاره مثل یک ناک
***
دوچشمات کافرستان، کافرستان
دلات کافرتر از چشمت، به قران
اگر برمن شبی بگشایی آغوش
دوتا خورشید بینم در خراسان
***
شب است و آسمان بسیار تنهاست
خموش و خسته چون خشکیده دریاست
ولی جایی که تو می خندی ای دوست
تمام زندهگی زیباست، زیباست
***
در این آیینه تصویرم تو هستی
جبینم، خط تقدیرم توهستی
به صحرای که در هر گام عشق است
مرادم، رهبرم، پیرم تو هستی
***
بیا باهم شراب ناب نوشیم
شویم تا هردوان، بیتاب نوشیم
کنار رودباران روی سبزه
به زیر خیمۀ مهتاب نوشیم
***
اگر آیینه ام بشکست بشکست
دل اندر سینهام بشکست بشکست
به تاک زنده گی انگور عشقم
اگر کنگینهام بشکست بشکست
***
دل بی تاب من دریای عشق است
چراغ برج ناپیدای عشق است
زمین تا آسمان شور تو دارد
به هر سو بنگرم آوای عشق است
***
ایا دلبر کجایی تا بیایم
برایت شعر توفانها سرایم
بخوانم مثل ققنوسی در آتش
که خورشیدی شگفته در صدایم
پرتو نادری
۱۳۹۲
شهر کابل
درود به جناب استاد محترم پرتو نادری ، تشکر از این سروده زیبا و عالی . خط بردم و خوشم آمد . موفق و سلامت باشید. مهدی بشیر
بسیار زیبا بود درود به شاعر گرامی !