گمشده
تاریخ نشر شنبه ۲۳ اسد ۱۳۹۵ – ۱۳ آگست ۲۰۱۶ – هالند
گمشده
ولى پوپل
آن ماهرو که بود مرا دل بدست او
آن شهسوار حسن من آن باغ آرزو
آن گلبن امید من آن شاخ مشکبو
آن غنچهء شکفتهء خندان نازبو
آمد مرا بدیده و در صدر دل نشست
گفتا نشین بکنار م تو روبرو
با در نغز و ناز دریم سخن بگفت
چون غنچه وانمود لب دل به گفتگو
دیدم رخ نگار نهانم بدیده باز
گمگشتهء که بود مرا دل به جستجو
گفتم به باغ عشق تویى برگ ناز من
اى برگ ناز من جز عشقم مگو مگو
بنشین کنار این من و باغ دلم تو باش
باش این مرا میان دل و زین میان مرو
بى لعل آبدار تو این تشنه را بدل
نى آب کوزه باشد و نى باده در سبو
بى آب جوى تو بودم خشک باغ دل
بى آب جوى تو نبود آب در گلو
نذرى بده ولى و شکر خداى کن
کین آب رفته باز بیامد ترا به جو
ولى پوپل
١٢ آگست ٢٠١۶
ورجنیا شمالى
درود به جناب پوپل عزیز ، تشکر از سروده زیبا و عالی تان. قلم تان همیشه رسا و خودتان صحتمند . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
منتگذاشید , سپاسگذارم جناب بشیر بزرگوار !