از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی
تاریخ نشر یکشنبه ۱۱ میزان ۱۳۹۵ – دوم اکتوبر ۲۰۱۶ – هالند
دوستان محترم و خواننده گان گرامی ضمن عرض سلام !
بعد از مدتی و قفه ، نطر به تقاضا های علاقمندان سلسله کتاب هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی تالیف پدر مرحوم ما شاد روان استاد علی اصغر بشیر هروی را که برادر گرامی ام قیوم جان بشیر هروی آنرا آماده و بد سترس خواننده گان عزیز سایت ۲۴ ساعت ګذاشته است نشر نموده و از قیوم جان جهان سپاس . همچنان از خواننده گان محترم میخواهم که مطالعه این قسمت و قسمت های قبلی اش را در این سایت فراموش نکنند .
با عرض حرمت
مهدی بشیر
***********
حکایت ۲۳۴
عدل خواهی که بر مزید شود
ظلم باید که نا پدید شود
« جامی »
یک توبرهء کاه
راوی این حکایت مولینا نورالدین عبدالرحمن جامی (قدس سره) است .
مولینا گفته است :
یک روز غازان خان ( غازان محمود بن ارغون بن اباقا ابن هلاکوخان که از سال ۶۹۴ تا ۷۰۳ فرمانروائی میکرده است ) بعزم شکار از شهر بیرون شد و در راه گذارش به دهی افتاد که یکی از سپاهیان وی توبرهء کاهی از دهقان فقیری از مردم آن ده به جبر گرفته بود و دهقان برای داد خواهی نزد وی آمد و عرض حال خود را نمود.
وزیر وی که برای هر ظلمی هزار عذر می تراشید ، برای رهایی شخص متقلب از در عذرخواهی در آمد و گفت:
ای شهنشه برای مشتی کاه
بسیاست مریز خون سپاه
سلطان جواب داد:
اگر من برای کاه او را به مجازات نرسانم بعد از اینکه کاه را گرفت در فکر گرفتن جو میشود و عرصه را بر دهقانان تنگ میکند و اگر از بابت جو نیز او را معذور بدارم گندم میخواهد و اگر از سیاست گندم معاف شود به خانهء مردم طمع خواهد کرد.
آتشی را که بر در خانه من افتد باید خاموش کرد وگر نه بعد از آنکه ببام خانه میرسد خاموش ساختن آن آسان نیست.
آن گاه امر کرد تا سپاهیان خرمن کاهی بر سر راه، گرد آورند و آن شخص متجاوز را بالای خرمن جای دادند و خرمن را آتش زدند!
آتش افتاد چون در آن خرمن
شد جهان از فروغ آن روشن
ظلمت ظلم از جهان بر خاست
جان ظالم فتاد در کم و کاست
سلسله این داستان های جالب ادامه دارد ….
تکرار :
دوستان محترم و خواننده گان گرامی ضمن عرض سلام !
بعد از مدتی و قفه ، نطر به تقاضا های علاقمندان سلسله کتاب هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی تالیف پدر مرحوم ما شاد روان استاد علی اصغر بشیر هروی را که برادر گرامی ام قیوم جان بشیر هروی آنرا آماده و بد سترس خواننده گان عزیز سایت ۲۴ ساعت ګذاشته است نشر نموده و از قیوم جان جهان سپاس . همچنان از خواننده گان محترم میخواهم که مطالعه این قسمت و قسمت های قبلی اش را در این سایت فراموش نکنند .
با عرض حرمت
مهدی بشیر
برادر بزرگوار آقای مهدی بشیر ، روح استاد بشیر هروی شاد و جنتها نصیب شان . تشکر از شما و برادر محترم تان قیوم جان که بار دیگر نشر داستان های جالب هزار و یک حکایت ادبی تاریخی که همه پند آور و معلوماتی است شروع نموده اید. من زیاد خوش شدم. موفق وسلامت باشید.
خواهر عزیز خانم فریده کریمی ، تشکر از شما و حسن نظر تان. همیشه زنده وسلامت باشید. مهدی بشیر
استاد محترم جناب آقای محمد مهدی بشیر ، جای خوشی است که سلسله نشر کتاب هزار و یک حکایت را به مناسبت نهمین بهار نشراتی ۲۴ ساعت آغاز نموده اید جهان سپاس . روح مرحوم استاد علی اصغر بشیر هروی شاد و یادشان گرامی باد. شما زنده باشید
برادر عزیز و گرامی آقای عبدالله هروی ، ممنون لطف تان . به امید صحت وسلامتی تان. مهدی بشیر
سلام دوست دانشمند بشیر صاحب !
جای نهایت خوشی است که سلسله داستانهای استاد معظم شادروان هروی صاحب دوباره آغاز شد و ارزومندم که نشر منظم آن ادامه پیدا کند .
حکایت ۲۳۴ استاد معظم مرحوم هروی صاحب نهایت علمی ، ارزشمند و اموزنده است و ارزومندم تا بدرس قدرتمندان وطن ما افغانستان قرار گیرد .
من باور دارم صورتیکه قدرتمندان « عادل و صالح » به تحقق شیوه این حکایت اقدام نمایند ، هیچ کسی به « مال ، جان و ناموس » مردم طمع نه خواهد کرد .
روح استاد علی اصغر « بشیر هروی » شاد و جنت فردوس نصیب شان باد
برهان الدین « سعیدی »
تشکر برادر عزیز و دانشمند گرامی جناب آقای برهان الدین سعیدی ، ممنون حسن نظر تان ، خداوند مهربان است انشالله روز ی خواهد رسید که چنین آرزو ها بر آورده شود . موفق باشید. مهدی بشیر