۲۴ ساعت

23 اکتبر
۱۱دیدگاه

از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی

تاریخ  نشر  یکشنبه دوم  عقرب   ۱۳۹۵ –  ۲۳  اکتوبر  ۲۰۱۶ – هالند

دوستان عزیز ، خواننده گان محترم ، کتابدوستان گرامی و علاقمندان فیسبوک های آن !

مطالعه سلسله  حکایات جالب کتاب  هزار و یک حکایت ادبی وتاریخی تالیف  شاد روان استاد علی اصغر بشیر هروی را در سایت ۲۴ ساعت فراموش نکنید و آنها را همچنان به عزیزان  تان هم ایمیل نمایید تا آنها هم مستفید شوند .

با عرض حرمت

محمد مهدی بشیر

**********************************

حکایت ۲۳۷

در تهور  کسی  فلاح  ندید

روی آرامش و صلاح ندید

« سنائی »

تعریض

بعد از انتقال خلافت از بنی امیه به عباسیان ، ابوالعباس سفاح سر سلسله بنی العباس شهر انبار را مرکز خلافت قرار داد و بر تق و فتق امور مشغول شد. 

عبدالله بن حسن بن حسن بن علی ( رض ) معروف به عبدالله محض از مدینه بانبار رفت و سفاح بعد از شناسائی اکرام و احترام بسیار نسبت بوی نمود و او را جایزهء بسیار داد و شب ها با او می نشست و در امور ملک باوی مشورت می نمود. 

یک شب سفاح حقه ای که در آن چند دانه گوهر گرانبها بود به عبدالله نشان داد و گفت :

این جواهر از بنی امیه بمن رسیده است و من میخواهم ترا در آن شرکت دهم ، سپاس بتقسیم آنها پرداخت و قسمتی از آنرا به عبدالله بخشید. 

لحظه ای بعد از آن خواب بر سفاح غلبه کرد وبه خواب رفت وعبدالله به تصور اینکه سفاح نمی شنود، این دوبیت را خواند:

قصورآ   نفعها لبنی    نفیله

یؤمل  ان  یعمر عمر  نوح

و  امر  الله   یاتی  کل  لیله

یعنی آیا نمی بینی که حو شب شام کرد و بنا نمود قصرهائی را که نفع آنها به اولاد نفیله میرسد:

او آرزو دارد که عمر نوح داشته باشد ولی امر تقدیر خدائی هر شب فرا می رسد.

سفاح از جا برخاست و خواندن این دوبیت را تعریض بر خود دانست و بفال بد گرفت و گفت :

ارید   حبائه  و  یرید   قتلی

عذ یرک من خلیلک من مرادی

یعنی من میخواهم باو بذل و بخشش نمایم واو کشته شدن مرا می خواهد . بیا ور دوست خودت را که در این بار عذرخواهی ترا بنماید « کنایه از اینکه جسارت باندازه ای سنگین است که هیچ دوستی نمی تواند راجع بآن معذرت بخواهد». 

عبدالله هرچه کوشید که سؤ تفاهم را بر طرف کند نتوانست و سفاح قبول نکرد و او را از نظر انداخت.

(در بعضی نسخ بجای حبائه حیاته آمده و در این صوت معنی مصراح اول چنین می شود که من زندگی او را می خواهم و او قتل مرا آرزو دارد ) .

ناگفته نماند که یکی از زوجات حضرت امام حسن (رض) نقیله نام داشت و در این صورت سفاح حق بجانب بوده که شعر را در بارهء خود تلقی کرده و خشمگین شده است .

سلسله این حکایات جالب و خواندنی ادامه دارد…..

 

۱۱ پاسخ به “از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی”

  1. admin گفت:

    تکرار :
    دوستان عزیز ، خواننده گان محترم ، کتابدوستان گرامی و علاقمندان فیسبوک های آن !
    مطالعه سلسله حکایات جالب کتاب هزار و یک حکایت ادبی وتاریخی تالیف شاد روان استاد علی اصغر بشیر هروی را در سایت ۲۴ ساعت فراموش نکنید و آنها را همچنان به عزیزان تان هم ایمیل نمایید تا آنها هم با کلیک کردن بالای این لینگ http://www.24sahat.com/category/%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d9%87%d8%b2%d8%a7%d8%b1-%d9%88-%db%8c%da%a9-%d8%ad%da%a9%d8%a7%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d8%af%d8%a8%db%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae%db%8c/ از ۲۳۷ حکایت آن مستفید شوند .
    با عرض حرمت
    محمد مهدی بشیر

  2. شاه محمود محمود گفت:

    دست تان درد نکند زمانیکه جریده ترجمان را به سختی به دست می اوردم نام علی اصغر بشیر هروی جلب توجه مینمود روح شان شاد ویادشان گرامی باد.

    • admin گفت:

      استاد محترم جناب آقای شاه محمود محمود ، جهانی سپاس از حسن نظر شما . روح رفته گان شما هم شاد . و جنتها نصیب شان . موفق باشید. مهدی بشیر

  3. فریده کریمی گفت:

    برادر دانشمند گرامی آقای مهدی بشیر مسؤول سایت پر خواننده ۲۴ ساعت ، تشکر از شما که نشر حکایات ارزنده کتاب هزار و یک حکایت ادبی وتاریخی شاد روان استاد بشیر هروی را بعد از وقفه ادامه داده اید. امیدوارم همیشه سلامت باشید .

    • admin گفت:

      خواهر گرامی خانم فریده کریمی ، ممنون لطف تان . انشاالله نشر آنرا ادامه میدهم . موفق باشید. مهدی بشیر

  4. نورالله وثوق گفت:

    خداوند استادرا غرق دریای رحمتش کند. با آنکه شناخته شده بودند اما به نظرم ناشناخته ماندند .

    • admin گفت:

      ممنون جناب استاد و ثوق عزیز ، واقعآ فرموده شما بجاست . در کشوری که از رییس جمهور گرفته تا پایین ترین قدرت طلب ها بیسواد و دور از علم و دانش باشند و مانند شاد روان بشیر هروی دهها و شاید صد ها تن ناشناخته مانده اند.موفق باشید. مهدی بشیر

  5. عزیزه عنایت گفت:

    خداو ند روح شانرا شاد داشته باشد که خدمت بزرگی در عرصۀ فرهنگ نموده اند.
    تشکر از آگاهی شما جناب مهدی بشیر برادر گرانقدر.

    • admin گفت:

      خواهر عزیز خانم عنایت گرامی ، تشکر از حسن نظر تان .خداوند رفته گان شما را هم بیامرزد و جنتها نصیب شان . زنده باشید . مهدی بشیر

  6. برهان الدین سعیدی گفت:

    سلام دوست عزیز و دانشمند بشیر صاحب !
    مطلب نهایت اموزنده و عالیست .
    از درگاه الهی استدعا دارم تا برای شما صحت ، سلامتی و توفیق نصیب کند که داستانهای شادروان استاد بشیر هروی صاحب در ارگان ۲۴ ساعت همواره بدست نشر بسپارید .

    • admin گفت:

      تشکر از حسن نظر جناب محترم سعیدی عزیز ، شما همیشه لطف داشتید. موفق وسلامت باشید

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما