ظلم و ستمی را که بمن دوست روا داشت
تاریخ نشر شنبه چهارم جدی ۱۳۹۵ – ۲۴ د سامبر ۲۰۱۶ – هالند
ظلم و ستمی را که بمن دوست روا داشت
محترم احمد الله “بیغش”
عمریست که از محنت و غم غرقه بخونم
آواره و شبگردِ بیابان جنونم
چون یوسف گمگشته در این جلگهِ سوزان
آزردهء دستانِ یهودای جبونم
هیهات که پر دردم و در دام نکویان
این گونه گرفتار به نیرنگ و فسونم
یک همنفسی کو که به بالین من آید ؟
از بیکسی در کویِ شما خوار و زبونم
ظلم و ستمی را که بمن دوست روا داشت
حتی نپسندیده بمن دشمنِ دونم
هرگز نکنم شکوه ز بیرحمی یاران
من شکوه ز خود دارم و از بختِ نگونم
یارب گنه ام چیست که این چرخ ستمگر
رحمی نکند هیچ بر این قامتِ نونم
من چهره به خونابِ دل آلوده نمایم
کز دایرهء لطفِ تو اینگونه برونم .
خونابه ز چشمان من از غصه روان است
ای وای، از این دردِ جگر سوز که چونم.
احمد الله “بیغش”
کشور کویت
۱۹دسمبر ۲۰۱۶
درود به برادر عزیز و گرامی احمد الله “بیغش” تشکر از سروده زیبا و مملو از احساس تان. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
درود بر حضرت استاد جناب مهدی بشیر گرانقدر.
از لطف و مهر معنوی شما و از زحمت کشی تان بابت نشر سروده بنده یک کهکشان سپاسگزارم .
شاد و سلامت باشید .
با حرمت .
“بیغش”
از کویت .