« بربا دی »
تاریخ نشر دوشنبه ششم جدی ۱۳۹۵ – ۲۶ د سامبر ۲۰۱۶ – هالند
« بربا دی »
از : محترم شفیق احمد ستاک
نه تنها ازغم و بل میتوان از شادی هم مردن
نه تنها ازخرابیها، بل از آبادی هم مردن
نه تنها از اسارت کنجِ زندانِ ستمگاران
بل از آزادی و آزادی و آزادی هم مردن / ز دستِ کثرتِ آزادیِّ آزادی هم مردن
نه تنها از رکوبِ یک ” زَرَنجِ” بی پلیتِ شهر
توان در زیرِ پایِ یابویِ یک گادی هم مردن
بکام مرگِ رفتن، در دلِ دریا بسوی غرب
توان، در آرزوی یک حیاتِ مادی هم مردن
گهی مانندِ بهرامی، میانِ آبِ مردابی
برایِ صیدِ گوری، بر سرِ صیادی هم مردن
نه تنها در رهء کسبِ مقام و منصبِ بالا
توان در انتظارِ کار وبارِ عادی هم مردن
گهی در کاخهایِ شیرپور و قصرِ بختاور
گهی در شهرک “خالد” و یا ” آزادی” هم مردن
به باغِ زندگانی گر اجل گل کرد میدانم
توانی از گزندِ یک تفنگِ بادی هم مردن
“ستاک” هنگام پیری، از غم ورنجِ زمینگیری
توان در آرزو و حسرتِ دامادی هم مردن
تشکر از آقای ستاک عزیز ، سروده زیباست. موفق باشید . مهدی بشیر