رحمت
تاریخ نشر دوشنبه ۲۷ جدی ۱۳۹۵ – ۱۶ جنوری ۲۰۱۷ – هالند
رحمت
محترمه خانم حمیرا نکهت دستگیرزاده
مگر ز غیب رحمتی فرو شود به لاانه ام
که دست دوری ترا جدا کند ز شانه ام
هوای باغ کرده ام ، ترا سراغ کرده ام
وطن چراغ کرده ام ترا به سقف خانه ام
وطن هوای بودنی ، تبسم و سرودنی
تو گفتن و شنودنی برایت عاشقانه ام
تو شهر پرستاره ام ، تو آستان چاره ام
ببین مرا ، شراره ام شراره را زبانه ام
مرا بسوخت دوریت به درد ها صبوریت
زدرویت زدوریت ز دوریت فسانه ام
فسانه ام مرا بخوان ، به دیر پایی شبان
مرا بگو: بیا بمان که بی تو بی نشانه ام
نه روز ازت جدا شوم نه شب زتو سوا شوم
کجا روم کجا شوم تویی تو آشیانه ام
دیار و سر زمین من ، صبور نازنین من
به خاک تو جبین من به نام تو ترانه ام
۶/۶ /۱۹۹۳
حمیرا نکهت دستگیرزاده
درود به خواهر ګرامی ام خانم حمیرا نکهت دستگیر زاده ، تشکر از سروده زیبا و مملو از احساس و طنپرستانه تان. خط بردم خوشم آمد . موفق باشید.
مهدی بشیر
سلام و سلامتی آقای بشیر گرامی،
ممنون لطف تان. رخ خیلی زیبا و دیزاین دلنشین نماینده ی ذوق مسلکی و درایت کاری تان است. ممنون.