بهار
تاریخ نشر دوشنبه ۱۴ حمل ۱۳۹۶ – سوم اپریل ۲۰۱۷ – هالند
نوبهار آمد به میهن، نگهتِ گل را ببین
بر سرِ هر شاخه رقصِ بالِ بلبل را ببین
درکنار رود بنشین، مستی یی دریا نگر
سر به صحرا زن، شکوه موجِ سنبل را ببین
از زبانِ پاکِ مینایِ پُرِ ابرِ بهار
باز در گوشِ چمن، آهنگِ قُل قـُل را ببین
قطره قطره آبِ باران، چشمه و دریا شود
وحدتِ زیبایِ جزءِ تابعِ کـُل را ببین
با دوچشمِ گوش وبینی در گریبانِ بهار
هر زمان، بویِ خوشِ مُشک وقرنفل را ببین
بازهم بر شانه و پیشانیِّ هر آبشار
از مه و از آب باران، زلف وکاکل را ببین
خوش خرامِ خرمنِ هر لالهء سرخِ مزار
دامنِ “عشرت سرایِ ” شهر کابل را ببین
گاه، بنگر، دره های پرخم و پیچِ کـــنر
گه برو، سرسبزی یی هرات و زابل را ببین
گه برو بهرِ تماشایِ گلِ نارنجِ شرق
گاه هم رفتارِ ماهرویِ سرِ پُل را ببین
بر سر و بر رویِ هر دوشیزهء زیبایِ بلخ
زینتِ گل، بر سرِ گل بر سرِ گل را ببین
در سجودِ قطره ای، با چشمِ دل آخر “ستاک ”
اوجِ آهنگِ ترقـی، در تنزُّل را ببین
شفیق احمد ستاک
ستاک عزیز ، بازهم سروده عالیست . موفق باشید. مهدی بشیر