باورم کن
تاریخ نشر سه شنبه ۳۰ عقرب ۱۳۹۶ – ۲۱ نوامبر ۲۰۱۷– هالن
سیدجلال علی یار ( ملبورن آسترالیا )
تو پنداری که رنج و غم ندارم
خدا را باورم کن کم ندارم
اگر میرم بپای سروی نازت
غمِ جاندادنِ خود هم ندارم
جهان گر زر شود برمن دهندش
نیازی جز تو در عالم ندارم
به اندوۀ که چرخ دون مرا داد
خزانم بین دلِ خرم ندارم
ترا ای نازنینم می ستایم
که دیگر یاور و همدم ندارم
دلم در فکرِ توست درخلوت اُنس
اگر فارغ ز تو شد دم ندارم
محبت پیشه ام در زندگانی
هوای دارو و مرهم ندارم
جلال چون باغِ درد و رنج و اندوه
بهاران شد ولی شبنم ندارم
سیدجلال علی یار ( ملبورن آسترالیا )
۱۹/۱۱/۱۷
درود به جناب محترم سید جلال علی یار عزیز ، تشکر از سروده مملو از احساس تان. از خداوندبزرگ میخواهم که مریض شما و تمام مریضان را شفای عاجل عنایت فرماید و عوض اشعار متاثر کننده و غمگین کننده اشعار زیبا مملو از خوشی و سلامتی بسرایید و دیگر این قسم اشعار تانرا نخوانیم
تو پنداری که رنج و غم ندارم
خدا را باورم کن کم ندارم
به آرزوی خوشی و سلامتی شما و خانواده محترم . مهدی بشیر
حتاب عالیقدر محترم بشیر با سپاس بیکران از شما دانشمند گرامی سایت وزین۲۴ ساعت و به اثر زحمات شما گران ارج در خدمت ادب، هنر وهنر دوستان قرار دارد میدانم با همه مصروفیت های و خستگی های امور زندگی سعی و تلاش نموده اید که مطالب دوستان اهل ادب و هنر را به خوانش عزیزان ادب پرور قرار بدهید مدیون شما قلبٱ سپاسگذارم با احترام.
دوست گرانمایه و عزیزالقدرم جناب علی یار عزیز ! غم و اندوه از شما دور باد و سعادتمندی وسرفرازی نصیب شما باد.
با عرض حرمت
قیوم بشیر «هروی»