از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی
تاریخ نشر یکشنبه ۲۴ سرطان ۱۳۹۷ – ۱۵ جولای ۲۰۱۸– هالند
عنان مپیچ که گر می زنی بشمشیرم
سپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک
« حافظ »
نتیجهء بردباری
عبدالله بن زبیر (رض) د رمجاورت زمینی که بمعاویه بن ابی سفیان (۴۱ – ۶۰) تعلق داشت ، قطعهء زمنی داشت که غلامان و مزدوارانش در آن به زراعت مشغول بودند.
یکروز غلامان معاویه در زمینی که از ابن زبیر بود در آمدند و بر اثر ان ابن زبیر خشمگین شد و نامهء به این مضمون نوشت وبرای معاویه فرستاد:
« اما بعد – ای معاویه ، غلامان تو در مزرعهء ما داخل شدند، می باید که ایشانرا از تکرار این عمل منع کنی و گرنه کارشان بصورت دیگر در خاهد آمد».
معاویه ، نامه را مطالعه کرد و آنگاه برای پسر خود یزید ( ۶۰ -۶۴ ) داد و گفت :
این نامه را ببین و راء خود را در بارهء جوابی که باید بآن داده شود بیان کن
یزید گفت :
نظریهء من اینست که لشکری بجانب ابی زبیر فرستاده شود که مقدمهء آن نزد او و دنبالهء آن نزد تو باشد و فرمان داده شد تا سرابن زبیر را قطع کنند و اینجا بفرستند!
معاویه گفت :
ازین اقدام بهترهم میتوان کرد سپس در جواب عبدالله چنین نوشت:
« اما بعد ، وقتی که من بر مضمون نامهء پسر حواری رسول خدا (ص) مطلع شدم بسیار آزرده و متآثر گردیدم ، دنیا با همه چیزش در مقابل رضای تو بدون ارزش است.
من برای خاطر تو از آن زمین صرف نظر کردم و آنرا با غلامانی که در آن کار می کنند و با اموالی که در آن موجود است بتو دادم تا به مزرعهء خود متصل بسازی . والسلام ».
وقتی که ابن زبیر بر مضمون این نامه مطلع شد نامهء باین مضمون در پاسخ معاویه فرستاد:
« بر مضمون نوشتهء امیرالمؤمنین مطلع شدم ، خدای تعالی بقای او را دراز گرداند و رآی ویرا معدوم نسازد که برای قریش احترام قائل میشود . والسلام ».
معاویه نامهء ابن زبیر را مطالعه کرد و به یزد داد تا او نیز بخواند. یزید بعد از مطالعهء آن رنگش تغییر کرد و معاویه باوچنین گفت :
ای پسر من ! کسی که عفو کند سیادت یابد و کسی که بردباری پیشه نماید قابل احترام شود و آنکس که از لغزش های دیگران درگذرد دلها بجانب وی متمایل گردد.
سلسله این حکایات ادامه دارد….
درود به برادر عزیز و گرامی قیوم جان که بازهم زحمت کشیده و در این هفته حکایت ۲۵۴ از کتاب جالب و آموزنده هزار و یک حکایت ادبی وتاریخی تالیف شاد روان استاد علی اصغر بشیر هروی پدر گرامی ما را برای سایت ۲۴ ساعت فرستاده اند تا دوستان ۲۴ ساعت و فیسبوک های آن از مطالعه آن مستفید شوند .
با عرض حرمت
محمد مهدی بشیر
روان بزرگ مرد ِ نستوه ِ فرهنگ و ادب کشور محترم شادروان علی اصغر بشیر هروی گرامیترین شاد و قرین رحمت بیکران پروردگار عالمیان باد!
تشکر از لطف خواهر عزیزم محترمه زهره جان صابر هروی ، خداوند پدر بزرگوار تان استاد صابر هروی را مغفرت کند و جنتها نصیب شان . مهدی بشیر
سپاس از برادر گرامی آقای محمد مهدی جان بشیر مسؤول سایت وزین ۲۴ ساعت و برادر عزیز شان قیوم جان بشیر که لطف کردید باز هم سلسله این حکایت های خواندنی را تقدیم هموطنان عزیز نموده اید. پیروزی تان آرزویم است .
تشکر از برادر محترم آقای عبدالله هروی ، شما به سلامت باشید. مهدی بشیر
سلام دوست معظم و دانشمند بشیر صاحب !
بعد از مدت طولانی چشمانم به داستانهای استاد بزرگوار شادروان هروی صاحب افتاد ؛ نهایت خرسندم که نشر این سلسله داستانها با وجود مشکلات صحی دوباره اعاز شد و من آن را با نهایت شوق و علاقه میخوانم واز ان برعلاوه اینکه حظ و لذت میبرم ؛ آن را با امانت در بخش ارگان نشراتی مولانا سعید افغانی نیز به نشر میرسانم .
الله تعالی برای شما خیر و برکت بیشتر نصیب کند تا در نشر سلسله داستانها استاد هروی صاحب کامیاب شوید. بااحترام دوست شما
برهان الدین سعیدی
http://www.said-afghani.org/seite-makalat/ustad-bashir-herawi-25.09.2011/hakaeate%20254%20Bashir%20Herawi%20-%2019.07.2018%20.pdf
تشکر از حسن نظر برادر محترم و دانشمند گرامی جناب آقای برهان الدین سعیدی مسؤول ارگان نشراتی مولانا سعید افغانی . از دوستان گرامی میخواهم که حتمآ روی لینکی که در بالا نشر شده کلیک نمایند و مطالب جالب این سایت را بشمول داستان های هزار و یک حکایت ادبی وتاریخی را مطالعه نمایند. موفق باشید. مهدی بشیر