( شعرم )
تاریخ نشر شنبه دهم سنبله ۱۳۹۷ – اول سپتامبر ۲۰۱۸– هالند
محترمه خانم زهره صابر هروی
شعرم ، کویر جاری اشک و فراق توست
فریاد جانگداز گره درخورده در گلوست
شعرم شکستِ قصر طلایى واژه هاست
آوازه هاى هِق هِق یک شهر گفتگوست
شعرم چو آتش است گلو سوز و سینه سوز
چیغ و فغان و ناله و فریاد و هاى هوست
شعرم ، حکایت ستم و جور بى کسى ست
امواج سر کشیده ی دریاى آرزوست
شعرم ، تمام آیینه ى زخم روزگار !
شعرم سرشک دیده ی حیران به چارسوست
شاید ، نجات بخشی ام از تنگی قفس
اهل زمانه سخت مرا دشمن و عدوست
شعرم بیان نرد وفا و صداقت است
نقد بجان خریدن پژهان و آبروست !
بحران درد و آنهمه تردید و یاس و غم
القصه ! سخت جانی و مرگی که روبروست
آن (زهره) ام که دهر مرا زهر ریخته ست
این نیمه جان ! به حسرت دیدار روی توست
زهره ( صابر هروی )
۳۱ / اگست /٢٠١۸
درود به خواهر گرامی خانم زهره صابر هروی ، تشکر از سروده زیبا و مملو از احساس تان. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
برادر بافضیلت و منور محترم جناب مهدی جان بشیر هروی گرامیترین را ارجگزارم و سده سده سپاسمند کوچک نوازی هایتانم از اینکه بازهم شعر کم اوجی از من صفحه ی وزین و پرمحتوا ۲۴ ساعت را برای فخرم گنجانیده شد ، بسلامت باشید
کاکا زاده گرامی ام زهره جان صابر هروی از خواندن سروده ای زیبای تان لذت بردم ، در امان حق باشید.
با عرض حرمت
قیوم بشیر هروی