موج نظر
تاریخ نشر یکشنبه ۱۱ سنبله ۱۳۹۷ – دوم سپتامبر ۲۰۱۸– هالند
محترم محمد معروف نیکزاد
اون دمِ که پگاه پشت به شب
می داد و
بانگ خروس طنین می انداخت
بر خواستم
میدادم جاده ها را کنار،
بر قدم های استوار
جرقه ها اندر ضمیرم،
رنگ داشت
هر رگش بر رسم خود،
آهنگ داشت
اختران بر رنگِ مِشکی،
خوش نما
آفتابی بود پیشم هر کجا
مهتاب و هر ستاره ناز داشت
زلف های پر تسلسل نگهتِ
غماز داشت
حلقه های پر کثیرش حالتِ بود
پر شرر
میکشیدم هر طرف،
موج نظر
شیوه چشمم بسویش،
دوخته بود
آنچه را که بر تنم اندوخته بود
خنده بر لب داشت، چالاک،
می گذشت
از سر مستی بی باک،
میگذشت
جرقه تیز نگاه اش،
تیز بود
مثل پائز صورتش برگ،
ریز بود
رفته رفته سیرش آزار،
می نمود
هم طریقی بودنش زار،
می نمود
هیچ خمار از خواب،
در چشمم نماند
هیبتی در جان و در اشکم نماند
میگذاشتم من قدم های
بیشمار
هر طرف مینمود به چشمم
نادیار،
دور نمای در عقب چون خاک سار
آنچه میدیدم نبودش جز غبار
نیکزاد
۱۲/۶/۱۳۹۷ میمنه
۱۲/۶/۱۳۹۷ میمنه
تشکر از دوست عزیز آقای محمد معروف نیکزاد ، بازهم عالیست. موفق باشید. مهدی بشیر
جهانِ را سپاس از شما دوست ارزشمندم جناب محمد مهدی بشیر زحمات را در که تا حال کشیده اید و در آینده ها نیز امید می بندم درین قلب خسته ام معنی بخشیده و آواز میدهد ندایست پر نوا شعله در گیردش ادوار وجودم میزند این نکته ها باز تاب طنین است که از عالم محبت شما سر بر فلک بر داشته است باز هم ممنون
درود بر جناب نیکزارد عزیز ، قلم تان همیشه پررنگ و طبع تان رسا باد.
با عرض حرمت
قیوم بشیر هروی