اعلان بدمزه
تاریخ نشر پنجشنبه ۱۹ میزان ۱۳۹۷ – ۱۱ اکتوبر ۲۰۱۸– هالند
خوانندگان محترم ۲۴ ساعت از اینکه نزدیک انتخابات در کشور ماست و زد و بند های پشت پرده از یکطرف و خرید و فروش رأی مردم از سوی دیگر جریان دارد تصمیم گرفتیم تا هفته دوسه سروده ی طنز گونه اییرا که بدین مناسبت دقیقآ پنجاه سال قبل در جریده وزین ترجمان به نشر رسیده انتخاب نموده و تقدیم شما عزیزان نماییم. جا دارد برای سرایش گران ِ عزیزی که در قید حیات اند طول عمر و برای آنعده از عزیزانی که رخ در نقاب خاک کشیده اند آرامش ابدی و خلد برین آرزو نماییم.
با سپاس و امتنان
فرزندان کاکا ترجمان
سروده اییرا که درین بخش برای شما انتخاب کردیم نیز از جناب ملزم کندزی میباشد که زبان حال میرزا ابریشم را بیان نموده است . این سروده تحت عنوان اعلان بد مزه ، در شماره بیست ویکم سال دوم نشراتی ترجمان بتاریخ ( ۱۳ سنبله ۱۳۴۸ خورشیدی) نشر یافته بود.
اعلان بدمزه
«اینجانب میرزا ابریشم خدمتگار قدیمی شما بتأسی از دوست عزیزم جناب خمیرخان می خواهم خود را به وکالت در ولسی جرگه … کاندید کنم ، اگر هموطنان عزیز دست رد به سینه ام نگذارند ، امید است که مرام خود را بنحو رضایت بخشی عملی نمایم و این هم مرام نامهء من »
غلام خانه زاد شما میرزا ابریشم
اگر گشتم وکیل قوم در شورا چه خواهم کرد
بدون ازاینکه سازم خویشرا رسوا چه خواهم کرد
نه مکتب رفته ام ، نی از سواد و دانش آگاهم
نخواندستم کتابِ ورقه وگل شا چه خواهم کرد
چو افتد گفتگوی و بحث در اطراف موضوعی
بغیر ازینکه بینم کثرتِ آرأ چه خواهم کرد
نخستین جلسه سازد هر وکیل ایراد هر نطقی
بنوبت گر نگویم حرف بی معنا چه خواهم کرد
مرا شد پنج لک در انتخابات وکالت خرج
مضاعف گر نباشد حاصلم فردا چه خواهم کرد
پی انجام کاری هر که با من پول وافر داد
کنم اندر وزارت خانه ها دعوا چه خواهم کرد
به پیش میز آقای وزیر و هم معین هر روز
کنم کرنش نمایم لا به چون روباه چه خواهم کرد
بوقت رخصت و تعطیل چون آیم بشهر خویش
زنم لاف و نمایم خلق را گرماه چه خواهم کرد
چو پاس خاطرم دارند حکام و ولسوالان
کنم هنگامهء داد و ستد بر پا چه خواهم کرد
زن استا کچل دالدادهء استا کچالو بود
طلاقش گیرم از شوهر کنم سودا چه خواهم کرد
شود میرزا فلانی کاتبِ املاکِ یک جانی
سفارش کرده پول آورده گل کاکا چه خواهم کرد
تغییر بستِ فرزندِ فلان کس کار سنگین است
قناعت کی کند مرجع بیک ایما چه خواهم کرد
بگیرم سه لک از مردم دهم پنجاه بر حاکم
دو ده بر زیر دستانش کنم اهدا ، چه خواهم کرد
چو می دانم وکیلان از جزا مصؤنیت دارند
جز انواع فجور و فسق را بر پا چه خواهم کرد
گرفتم اینکه من در کارِ ملک و مملکت کوشم
کسی با من نگردد یار ، من تنها چه خواهم کرد
همان بهتر که دادِ عیش بستانم بعهد خویش
کسی واقف نمیباشد که من فردا چه خواهم کرد
پس از ختم وکالت دورهء دیگر شوم کاندید
کنم هنگامهء بگذشته را احیاء چه خواهم کرد
خلاصه عاقبت سرمایهء هنگفت گرد آرم
نشینم بر فراز کرسی اعلاء چه خواهم کرد
گرفتم اینکه چون « ملزم » جهانی را بشور آرم
به پیش کردگار پاکِ بی همتا چه خواهم کرد
« امضای میرزا ابرایشم تصدیف می شود»
«ملزم کندری»
دوستان محترم سروده زیبا و عالی را از محترم ملزم کندزی را بشما برادر عزیزم قیوم جان از جریده ترجمان انتخاب نموده اند که پنجاه سال قبل در انتخابات شورای ملی نشر شده بود و خمیر خان خود را کاندید نموده بود و پدر مرحوم ما شاد روان استاد بشیر هروی در باره خمیر خان نوشته بودند که :
خمیر خان موجودی عجیبی که آمد ورفت و بدنامی از خود بیاد گار گذاشت .
شما هموطنان عزیز ما که اکنون مصروف تبلیغات انتخاباتی و کیل مورد نظر خود هستید ، کوشش کنید که بازهم خمیر خان ها را انتخاب نکنید و به کسانی رای بدهید که خدمتگار مردم باشند و دست شان به خون ، مال و ناموس کسی آلوده نشده باشد و از تفرقه ، تعصب و قوم پرستی متنفر باشند . به امید چنین روزی .
مهدی بشیر
با سپاس و امتنان از شما مهدی جان عزیز ، آرزومندم هموطنان عزیز ما در انتخاب وکیل مورد نظر شان دقت نمایند تا حتی المقدور کار به اهلش سپرده شود .
با عرض حرمت
قیوم بشیر هروی