۲۴ ساعت

10 نوامبر
۲دیدگاه

ادامه فصل سوم هویت گمشدهء ما

تاریخ نشر شنبه  ۱۹ عقرب  ۱۳۹۷ –  دهم  نوامبر  ۲۰۱۸–  هالند

هویت گمشدهء ما
شهر ها و حصار های افغانستان (۱۲)
ادامه فصل سوم

سیصد هزار شهر کنى، به زقیروان
سیصد هزار باغ کنى، به ز قندهار
« منوچهری »

نوشتۀ :محترم شاه محمود محمود

نگرشی کوتاه بر تاریخچه قندهار :
اغلب گمان برانست که شهر باستانی قندهار را لهراسپ شاه معروف آریایی از شاخه کیانی ساخته‌ است. لهراسپ بعد از کیخسرو دربلخ که ازحامیان سرسخت دین زردشتی بود برسریر سلطنت نشست.

در دوره‌های ماد و هخامنشیان٬ آرا خوزیا (رُخَج) [ ساتراپی بزرگ هَرَهُوَتیش/رُخَج (Harauvatiš)، پایتخت: آراخوتوس (Arachotus) ] سرزمینی در اطراف رودخانهٔ ارغنداب بوده و یکی از ساتراپی‌های [ ولایت مستعمره و باجگذار ] هخامنشیان بشمار می‌رفت. در سنگ‌ نبشته بیستون داریوش،آراخوزیا درفهرست ساتراپی‌های هخامنشیان درجه ششم آمده‌ است.
در سال ۳۲۹ ق م ، اسکندر مقدونی پا به سرزمین هندوکش که تاریخ‌ نویسان یونانی آنرا پارپامیزوس گفته‌ اند نهاد. اسکندرهرات را تصرف و پس ازسپری  نمودن زمستان در سیستان، وارد ناحیه‌ ای شد که به برخی آنرا به نامش اسکندریه (قندهار امروزی) نامیده اند .
در ۳۰۵ ق. م. موریاها بر پاراپامیزوس (گنداره یا گندهارا)، رخج و گدروزی (گدروزیا – بلوچستان) تسلط یافتند. در این دوران دین بودایی توسط آشوکا به این سرزمین وارد شد.
پس از اسلام، قندهار جزئی از خراسان بزرگ به‌ شمار می‌آمد. دو بار شهر به طور کامل ویران گردید، اول بار به دست مغول و بار دیگر در پایان قرن هشتم هـ ق به دستور امیر تیمور گورکانی.

معین الدین زمچی اسفزاری که در قرن نهم هجری می زیست در زوصه الجنات فی اوصاف المدینه الهرات در مورد شهر قندهار اورده است که : از عجایب بلاد و ولایات ، خطه قندهار است که شهری برروی کوه و شهر بند عظیم و استوار دارد و یکی از غریبه ان است که هرگاه لشکری آن شهر شهر محاصره کرد، در نظر ایشان شهربند او بلند از آن می نماید که معهود است و بسیاروقت ها این صورت را ملاحظه کرده اند… و در میان قلعه آن چاهی است عمیق در سنگ خارا کنده و بعضی کسان که در آن چاه خوض کرده اند آب او را جاری دیده و در وقتی که آب از آن می کشند برگ های درخت و شاخ های گیاه از وی بیرون می آید که دلالت برآب روان می کند و در نواحی آن ولایت مردم اوغان می باشند و برده بسیار از آنجا به هرات می آید و فی الواقع بندر خوب است (۱)
ابن بطوطه در ضمن توصیف شهر غزنین می نویسد که : قندهار شهر بزرگی و پربرکتی است ولی من آنجا نرفته ام . از عزنه تا قندهار سه روز راه است . (۲)
در اوایل قرن شانزدهم میلادی بابری ها قندهار را گرفتند. طی دوصد سالی که بابریان حکومت هند را در دست داشتند، شهرهای مرزی خراسان از سه سمت مورد کشمکش و محل منازعه بودند: مغولها از یک سو، صفویان از سمت غرب، و ترکان ازبک از سمت شمال. کابل، هرات و قندهار بارها میان این مدعیان متخاصم دست به دست شدند.
قندهار در سده‌های دهم و یازدهم هـ ق (شانزدهم و هفدهم م) در شبکه دفاعی و راه‌ های تجارتی و مسافرتی هند و فارس موقعیت بسیار مهمی کسب کرد. این شهر زمین‌های حاصلخیز و منابع آب فراوانی داشت. قندهار قلعه‌ ای بسیار استوار بود و تملک قندهار برای امنیت کابل و همین‌طور خراسان ضروری بود. در نتیجه این شهر به‌ طور گریزناپذیر به صورت اساس رقابت و کشمکش میان گورکانیان هند و صفویان درآمد.
نقطه اساسی تجارتی زمینی بین دو کشور فارس و هند شهر قندهار بود که این دو کشور بر سر تصاحب آن مدت دو قرن (یازدهم و دوازدهم هـ ق) کشمکش داشتند. کاروان‌های عرب و هندی و تاجران یهودی در راه‌های گذرنده ازقندهار رفت‌ وآمد می‌کردند و پادشاهان صفوی بیشتر از طریق حاکمان منصوب خود در قندهار عوارض گمرکی را به‌عنوان حق عبور از اموال می‌گرفتند.
کشمکش بر سر قلعه قندهار در بسیاری زمان‌ها موضوع عمده‌ ای بود که موجبات تیرگی روابط میان پادشاهان بابری هند و شاهان صفوی را فراهم می‌کرد. بابریان از تصرف این قلعه چند هدف را دنبال می‌کردند: تسلط بر افغانستان غربی و کنترل بر قبایل افغانی و بلوچ و قوم ازبک که گاهگاهی با سرکشی‌های خود دردسرهای بزرگی را برای بابری ها ایجاد می‌کردند.
بنابر قول تاورنیه سیاح مسیحی که در زمان حکمروایی صفویان به فارس سفر نموده بود دراین راستا مینکارد که : « … مغول کبیر [ بابری ها ] که آن وقت شاه جهان بود، پسر بزرگ تر خود داراب شاه را به جنگ شاه عباس فرستاد تا قندهار را پس بگیرد با این که قشون هندی بیش از ۳۰۰ هزار نفر بود از شدت استحکامات قلعه قندهار نتوانست کاری صورت دهد و عقب مشست. سال بعد شاه جهان ؛ سلطان سلاح را با قشون بیشتر فرستاد، با اینکه این شاهزاده رشید و جنگاور و نسبت به سپاهیان شفیق و مهربان بود اما نتوانست کاری از پیش ببرد . اورنگزیب هم قندهار را محاصره کرد اما شکست خورد، به هر حال سه قشون هند با آن عظمت نتوانست کاری صورت دهد …» (۳)
تا اینکه شاه جهان ؛ روزی علی مردان خان را که پدر خطاب میکرد، به کنار کشید و به او گفت : خواهش دارم از روی صداقت به من بگویی که برای فتح قندهار چه باید کرد و به چه وسیله میتوان به این آرزو نایل شد. آن امیر با دو کلمه مختصر جواب شاه را از روی صدق بیان کرد و گفت شهریارا هر وقت یک خاین دیگر مثل من پیدا کردید قندهار را فتح خواهید کرد . (۴)
بالاخره باشندگان قندهار به رهبری میرویس از عشیره غلجایی قلعه را از داخل فتح نمود، و به نام هوتکی ها دراین قلعه به حکمروایی پرداختند . عوامل زیادی برای این چنین فتح وجود دارد از جمله : در این دوران خوشحال خان ختک شاعر جنگجوی مشهور پشتون علیه سلطهٔ بابری‌ها قیام کرد. دولت صفوی که در جنوب و غرب خراسان با تبعیض مذهبی و بیداد حکومت می‌کرد در برابر مخالفت و قیام‌ها از پا در آمد. در ابتدا میرویس‌خان هوتک از قبیلهٔ غلجایی به تسلط گرگین‌خان حاکم گرجی الاصل صفوی در ۱۷۰۹ میلادی در قندهار پایان داد و دولت مستقل هوتکی را تأسیس کرد. این دولت نه تنها قندهار بلکه فارس و مرکز آن اصفهان را مفتوح نمود . اما عدم اتحاد و حس جاه طلبی ها میان هوتکیان سبب سقوط شان گردیدو این قلعه یکبار دیگر روز های دشوار را مقابل خویش دید تا اینکه ویران گردید.
حکومت غلجایی قندهار در ۱۷۳۸ میلادی توسط نادر افشار پایان داده شد.

۱ – شهرو قلعه قدیم قندهار [‌کندهار] :

چو زد شاه جم قدر گردون وقار
سرا پرده بر دامن قندهار
یکی باره بر قله کوه دید
بروجش سراسر شده استوار
رواق فلک طاق دروازه اش
در آفاق افتاده آوازه اش
لب خندق و خاکریزش به هم
نهایات ملک وجود و عدم

شهر قدیم قندهار یا کندهار در شرق کوه سرپوزه موقعیت دارد، این منطقه اکنون به نام ( شهر کهنه) یاد میشود که کاخ مخروبه ارگ ( کاخ نارنج ) اکنون نیز ویرانه مانده است . اما با گذشته پربار و فراز و نشیب سیاسی و نظامی همراه بوده است .
شهر قدیم قندهار از طرف شمال و شرق در محاصره کوه ها و از طرف جنوب و جنوب غرب در محاصره دشت و ریگستان و به طرف غرب دریای هلمند از کنار این شهر رد میشود . شهر مانند هر شهر قرون وسطی با برج و بارو بلند احاطه شده بود و دورادور ان خندق بزرگی پر از اب در پهنای آن قرار داشت . و جلو هر نوع مهاجم را به اسانی میتوانست گرفت .
چنانچه قبلاً گفته شده است برخی مؤرخین و سیاحان اعمار قلعه قندهار را به اسکندر مقدونی نسبت میدهند از جمله سرپرسی سایکس در سفرنامه خویش که در سال ۱۹۰۲ م نوشته است ؛ که قندهار از بنا های اسکندر است و مینویسد : « کراتروس از دلتای سند تا اراکوتیان و سرنکیان عازم قندهار شد که یکی از شهر های متعددی است که اسکندر بنا کرده » (۵)
پوهاند میرحسین شاه به استناد جهانکشای نادری از میرزا مهدی خان معلومات مفصل ارایه میدارند که : شهر قدیم قندهار صورت سه گوشه داشت. مرزا مهدی خان در جهان گشایی نادری گوید:«شهر تثلیلث بود». دو طرف شهر را حصار بزرگی احاطه کرده و در قسمت غربی آن کوه قیتول واقع بود و همچنان قندهار سه دروازهء بزرگی داشت: یکی به طرف جنوب معروف به دروازهء «ماشور» دیگری به طرف شرق مشهور به دروازه ویس و به اسم مرزا سلطان ویس که تا کنون بر جای مانده است، سومی دروازه ء گندیگان به اسم قریه ای به همین نام در شمال غرب شهر که ذکرش رفت.(۶)

فتاده برآن قلعه ٔ پر شکوه
به یک دست دریاو یک سمت کوه
بنایی بر افراز کوه بلند
که قیطول [قیتول] خوانده ورا هوشمند
ز ایام شاه ز مرد کلاه
به جا مانده آن قلعه از دیر گاه
فلک سالها گرد عالم دوید
ینایی بدانگونه هرگز ندید

برخی برج نارنج را به ارتفاع صد متر نوشته‌ اند، اما اکنون کمتر از این رقم است. همچنان قلعه شش دروازه داشته که از سمت شمال، دروازه‌های «شیخ ولی» و «گندگان»، از طرف جنوب دروازه «ماشور» و از سمت غرب دروازه «علی قابو- قابی» نامیده می‌شد. قلعه از طرف مشرق دو دروازه به نام‌های «ویس قرنی» و «خضری» نیز داشته است.
بیان شهر قندهار در کتاب های جغرافیای قدیم فقط در دو کتاب آمده است یکی در کتاب البلدان یعقوبی و دیگری فتوح البلدان بلاذری و در کتاب دیگر مثلاً حدود العالم، مسالک و ممالک اصطخری و ابن خردابه و ادریسی و امثال آن ذکری از آن شهر نیست. پس می توانیم بگوییم که قندهار با وجود اینکه در پنج قرن اول اسلامی آباد بود، به اندازه ء بست و پنجوایی واقع در جوار خویش شهرت نداشت. تا آنکه از قرن هفت به بعد حملات چنگیز و هلاکو و تیمور صورت گرفت و شهرهای زرنج، بست و پنجوایی ویران شد و قندهار شهرت فراوان پیدا کرد. معین اسفزاری در کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینهء هرات بحث مفصل در بیان قندهاری و آبادی های آن دارد.
در قندهار حصار شهر همان قصر معروف نارنج بود که ویرانه های آن در دامنهء ارتفاعات قیتول باقی است. به دور این کاخ مانند سایر حصار ها و کهندز ها خندق حفر شده بود. آثار این خندق تا کنون دیده می شود. اصل کاخ بکلی ویران شده و شبیه به تل خاکی می باشد مرتفع. تعیین صورت باغها و قصرهای این حصار تا تحقیقات وسیع باستان شناسی انجام نشود اسان نیست. مواردی را که جهت تعمیر استعمال می شد، نیز به مشکل می توان تعیین کرد. از روی ساختمان اتاقی که به اثر کاوش های باستان شناسی اخیر پیدا شد، می توان فهمید که استعمال گچ در قندهار بیشتر معمول بود از آنچه امروز دیده می شود بین بلاد افغانستان استعمال گچ قندهار بیشتر معمول است اما به قیاس بقایای کاخ لشکر گاه و اقتضای اقلیم و آنچه که ازین حصار امروز باقی مانده است، می توان گفت که اغلب اتاقها و تالارهای داخل قصر مزبور از گل و خشت خام خشکیده ساخته شده بود (۷)
اما میرزا محمد خلیل مرعشی صفوی تصویر قلعه قندهار را دراوایل قرن ۱۲ هـ‌ق به استناد کتبی مانند : تاریخ عباسی، صاحبقرانی میرزا طاهر وحید، شاه جهان نامه ، تاریخ وقایع قندهار میرزا بدیع مخاطب به رشید خان مهابت خانی چنین می نویسدکه ؛ « آن قلعه ایست مشتمل برهفت حصار وسیع القضاء واقع از جانب ؛ غربی در دامن کوه لکی که آنرا اهل هندو کوه لکه گویند و آن کوهیست در غایت ارتفاع و قلعه آن کوه منیع که آنرا کوه قیتول و ارگ زمرد شاه باختری نیز گویند محصور است به حصاری رفیع و عریض که ارتفاع آن تخمیناً شش ذرع تواند بود و یک حصار دیگر احاظه آن نموده و در وسط آن حصاری زمینی است مرتفع که قلعه حاکم نشین و موسوم به ارگ است، بربالای واقع شده و از دیوار شمالی آن قلعه حصاری مشتمل بر سنگ انداز و کنگره و فصیل که آنرا مرداو نیز گویند بسیار عریض متصل به دیوار ارگ کشیده شده و در منتهای دیوار مذکور که متصل به ارگ است دو دیوار واقع شده یکی شیرحاجی و دیگری بدن محاذی هم در نهایت استحکام و خندقی عریض و عمیق به دیوار شرقی قلعه اتصال یافته و از رکن غربی ارگ نیز به همین هیبت دیوار متصل به دیوار جنوبی قلعه سرانجام یافته و جانب غربی ارگ که کوه لکه در آن سمت واقع شده مشتمل بر سه دیوار متین و عریض است که به محاذات یکدیگر به فاضله بسیار کشیده شده، چنانچه مابین هر دو دیوار قلعه وسیع و عریضی صورت حصول یافته و هریک از دیوار های مذکور غربی از حصار جنوبی قلعه به قلعه کوه لکه اتصال یافته که از کشیدن حصار های مزبوره هفت قلعه متین مستحکم که هریک از قلاع مذکوره برگه ها و آب انبار ها که ساکنین از رهگذر عطش تعب نباشد مهیا شده شده و آنچه از اقوال مترددین و اهل تحقیق معلوم شده به این نحو است که قلعه قندهار مشتمل برهفت حصار مستحکم و حصین و رصین ذیل بوده است :
۱ – حصار دور شهر که آنرا شیرحاجی نیز گویند.
۲ – قلعه ایکه اهل هند آنرا دولت آباد و اهل فارس قلعه بدن می نامیدند.
۳ – قلعه مندوی . ۴ – قلعه ارگ . ۵ – قلعه فراز کوه قیتول . ۶ – حصاری که علی مردان خان آنرا بنا نموده بود. ۷ – قلعه کوه چهل زینه که در زمان شاه جهان که علی مردان خان قلعه قندهار را به آنها سپرد. حسب الحکم شاه جهان بادشاه قلیچ خان قلعه دار حصار بر دور کوه چهل زینه کشید. و آنرا داخل قلعه نمود.
دروازه های قلعه قندهار راپنج دروازه آورده است ؛ ۱ – دروازه ماشوری در غرب قلعه . ۲ – دروازه بابا ولی یعنی بابا حسن ابدال که مزار او در آنجاست و در سمت شرقی قرار دارد. ۳ – دروازه خواجه اویس قرن که در سمت شمال واقع است . ۴ – دروازه خواجه خضر که در سمت جنوبی موقعیت دارد . ۵ – دروازه علی قاپی .
اما بروج مشهور قلعه قندهار مشتمل برسه برج است : ۱ – برج آستانه درویش مجنون … ۲ – برج خاکستر . ۳ – برج دده این برج پست ترین برجهای قلعه و بر روی زمین است .
بروج حصار های هفتگانه قلعه قندهار از پنجاه متجاوز بوده اما این سه برج مشهور و با اسمای مسمی بوده است . (۸)

بارتولد موقعیت و قلعه قندهار را تگین آباد تاریخی دانسته می نویسد که ؛ جغرافیا نویسان قرن دهم م شهر پنجوایی و تگین آباد را که در فاصله یک فرسخ از پنجوایی بر سراه غزنی واقع بوده از جمله بلاد عمده الرخج مینامند. تکین اباد از لحاظ یک قلعه مستحکم اهمیتی در تاریخ غزنویان دارد و به عقیده اندرسون جای آن در محل قندهار بوده است . قندهار در قرن هجده م در نیمه راه بین شهر کنونی و ساحل ارقنداب[ ارغنداب] بین جبال سنگی مرتفع و تیزی بر روی سه قطعه مرتفعی که یکی بر دیگری مسلط بوده واقع شده بود.و در قرن دهم از شهر پنجوای یک راه رو به شمال شرق به غزنه و راه دیگر به طرف جنوب شرق سوی فسمت شرقی بلوچستان میرفت . (۹)
جنرال سرپرسی سایکس در تاریخ ایران قلعه قندهار مینویسد که شهر در مقابل تپه های قرار داشته و یک دیوار و عده ای برج و بارو که استحکامات خارجی شهر را تشکیل میداده و شاه حسین از آندفاع مینمود. (۱۰)
مرحوم میرغلام محمد غبار در تاریخ احمدشاه بابا به صورت مفصل راجع به قلعه یا شهر قدیم قندهار می نگارد که : این شهر محکم در دامنهٔ شرقی کوه موسوم به ( سرپوزه) واقع و از اضلاع ثلاثه با خندق عمیقی، بروج و بارهٔ او با اراضی فروافتاده منفعل میگردید؛ رشته کوه صعب المرورو تقریباً عمودی از جبههٔ غرب شهر را پشتیبانی کرده، و در سطوح مرتفعهٔ خود دارای مواقع نظامی، و بواسطه دو رشتهٔ دیوار به شهر مربوط میشد. بالاحصار و ارگ سلطنتی در وسط شهر مایل تر به جهت شمال بالای یک پارچه زمین مرتفع با تهدابهای عریض و سنگ کار شده بناء و موسوم به ( نارنج) بود، نارنج بواسطه یک دیوار ضخیمی از ضلع شمالی خود به دیوار شرقی شهر چسبیده و پایتخت را بدوحصه شمالی و جنوبی جدا مینمود، و غالباً حصه شمالی که کوچکتر است محل ادارات و خزاین دولتی و قرارگاه عسکری، و قسمت جنوب تعلق به اهالی داشت. قله یک پارچه کوه هم از زاویهٔ غرب جنوبی با برج و بارهٔ نظامی شهر را دیده بانی نموده و قیتول خوانده میشد. امروز قسماً دیوار شهر با بروج و نارنج و قیتول موجود است و در تصویر شماره ۴ دیده میشود.(۱۱)
مؤرخ ایرانی حبیب الله شاملویی سخنان مؤرخین متقدم را مورد تایید قرار داده اضافه میکند که : شهر قندهار در دامنهٔ کوه های سلیمان، در دره ای که یکی از شعب « هیرمند‌»‌از شمال به جنوب آنرا قطع کرده است واقع شده و به لحاظ طبیعی مناسبی که داشت دارای حصار و برج و باروی بسیار مستحکمی بود و به همین سبب محاصرهٔ قندهار به طول انجامید .(۱۲)
نادر افشار سرانجام خود بخاطر تندخویی اش در ۱۷۴۷ میلادی در قوچان توسط افسران قزلباش لشکر خود به قتل رسید. پس از این حادثه، احمدشاه ابدالی که یکی از سران قبیله ابدالی، افسر گارد محافظ نادرشاه و معاون قشون افغان بود، با نیروی شش هزار نفری خود به سوی قندهار رهسپار شد و لویه جرگه را در مزار شیر سرخ قندهار برای انتخاب یک رهبر ملی از میان خود افغان‌ها تشکیل داد و سرانجام بعد از نه روز گفت و شنید، به عنوان پادشاه تعیین گردید. وی در ۱۷۵۳ یا ۱۷۵۴ شهر کنونی را ساخت و آن را احمد شاهی نام نهاد و «اشرف البلاد» لقب داد. در دفاتر رسمی هنوز هم به همین لقب یا «دارالقرار» یاد می‌شود. تیمورشاه بعداً پایتخت را از شهر قندهار به کابل انتقال داد.

اشغال و ویرانی قلعه قندهار توسط نادرافشار:
لشکرکشی و سوقیات برای اشغال قندهار یکی از واقعات مهم حدود ٢٨۱ سال پیش بوده است ،بعد از شکست شاه اشرف در فارس و سقوط اصفهان توسط نادر افشار زوال حکمروایی دودمان هوتکی در فارس قطعی گردید اما هنوز در قندهار دولت هوتکی با توانایی خویش پابرجا بود؛ و شاه حسین هوتکی آخرین شاه این خاندان در قندهار حکم میراند، روی این منظور واقعات فوق در کشور های دور و نزدیک مورد توجه قرار گرفته بود . بناً اخبار (نیو کاسل کوران) در شماره ۲۱۴ روز شنبه ۹ اپریل ۱۷۳۷ م از اوضاع منطقه مینویسد و از یک حملۀ احتمالی (قلی خان یا همان نادر افشار) بر قندهار خبر میدهد. در این نشریۀ انگلیسی زبان از میرویس نیکه به گونه The famous Meryweisیاد آوری شده است. گرچه اینجا شاه حسین، برادر ” میرویسِ معروف” معرفی شده، اما حقیقت اینست که او پسر میرویس خان بود، نه برادرش. (۱۳)
مؤرخین از فتح قندهار توسط نادر افشار به عنوان واقعه مهمی در تاریخ ایران یاد می کنند که باعث شکست نهایی مهاجمان گردید. هنگامی که نادرشاه به قندهار لشکر کشی می کند، به دلیل استحکام قلعه قندهار و مقاومت شدید افغانها نمی تواند قلعه را تصرف نماید، بنابر این به محاصره آن می پردازد که حدود ۱۵ ماه به طول می انجامد.
نادر در طول ۱۵ ماه اطراف قلعه را با برج های ترصدی و موافعوی در محاصره گرفت و کماکان سعی نمود تا از رفت و آمد به داخل و بیرون جلوگیری نماید . همچنان در این ۱۵ ماه ؛ برای امرار معاش و آذوقه و سیورسات و علوفه اردوی و قشون خویش به حملات دور و نزدیک دست زد. قلات ، غزنی، هرات ، سیستان را فتح و مواشی و غله مورد ضرورت را بدست آورد.
محاصره قلعه نه تنها قشون نادر را پریشان نموده بود بلکه شخص نادر هم به تقلا افتاده بود با وجودیکه نادرآباد را در باتلاقی آباد نموده بود و گذشت زمان دلتنگی اش را می افزود. تا اینکه بخت یارش شد و خاینی که قبلاً از نادر حایف بود به همیاری اش شتافت.
بلی زادخان سرهنگ که از دوستان شاه حسین بود و بنابر اختلاس که در قزوین انجام داده بود مورد تعقیب و قهر نادر قرار داشت.
بناً زادخان که میخواست قرب و منزلت گذشته نزد نادر افشار بیابد وارد دارالقرار گردید و با شاه حسین هوتکی ملاقات کرد و ظاهراً برای جاسوسی آمده بود . او در طول مدتی که در داخل قلعه بود آگاه شده که برای نماز جمعه همه پهره داران برج ها به مسجد میروند فقط چند نفر غیر محارب برای نگهبانی باقی میماند . زادخان موصوف بعدا در خفا وارد اردوی نادر شده و خود را اولاً به امام وردی خان یکی از سرکرده های سپاه رسانده و خبرفوق را برای شان میدهد . روی این منظور به تاریخ ۲ ذیقعده سال ۱۱۵۰ هـ ش نادرافشار به حمله ناگهانی زمانیکه همه شهریان مصروف برگزاری نماز جمعه بودند و همچنان شاه دستور داده بود تا همه شهریان برای سخنرانی موصوف حضور داشته باشند؛ دست زد .
بنابران زمانیکه نماز آغاز میشود از جانب چهل زینه و برج دده [دده نام یکی از سپاهیان شاه عباس دوم بود که هنگام فتح قندهار در سال ۱۵۵۹ م از راه آن برج به درون قلعه راه یافت و چون قلعه فتح شد آن برج به نام او نامیده شد ] حملات آغاز میشود و در حدود هشتادهزار نفر سواره و پیاده قلعه را در محاصره گرفته وارد کارزار میگردند. و توسط زینه ها که شب قبل اماده کرده بودند و طناب ها به بالای قلعه رفته برج دده را اشغال میکنند . باوجودیکه مقاومت شدید تر میشود اما مهاجمان نادری از عدم موجودیت مدافعان بروج که برای برگزاری نماز رفته بودند استفاده برده بخش از قلعه را ویران و داخل قلعه شدند . (۱۴)
پوهاند میرحسین شاه این مطلب را به وضاحت توضیح داده که : نادر پس از آمادگی کامل و سعی زیاد بالاخره موفق شد تا برج سنگین را که در سمت شمال قلعه در نزدیکی های چهل زینه واقع بود به دست آرد. از آنجا برج دیگری را که معروف به برج دره بود و در سمت غربی وقوع داشت زیر آتش توپ گرفت. سپاهیان توسط کمند به آن بالا شدند. شاه حسین که هنوز از مقابله دست بر نداشته بود به برج قیتول که در سمت جنوب واقع بود پناه برد اما این برج زیر آتش توپ هاییکه در برج های فتح شده تعبیه شده بود قرار گرفت چون شاه حسین از دفاع شهر یا قلعه از طریق محاصره مأیوس شد، ناچار از نادر شاه امان خواست.
نادر شاه هر وقت شهر یا قلعه یا حصاری تسلیم وی شد دیگر با حریف خود کار نداشت و به او امان می داد و حکومت را برای او می گذاشت. این کار را در هرات، قلات بلوچستان و حتی دهلی از او دیده شد. منظور اصلی آوردن پول و انباشتن خزانه بود نه چیزی دیگری، بنابرین به شاه حسین هوتکی امان داد و او را به مازندران تبعید کرد. با تبعید شاه حسین حکومت مستقل هوتکی قندهار سقوط کرد. نادر حکومت آنجا را به الکوزایی ها گذاشت و شهر قندهار را ویران کرد. ویران کردن شهر جز سیاست نادر در جهانگشاهی نبود، اینکار تنها در قندهار دیده شد، علت آن این بود که قندهار شهری بود بسیار مستحکم و غیر قابل تسخیر، نادر می ترسید که مردم شهر پس از عزیمت او جانب هند دوباره قیام کنند و خود را مستقل سازند و یا الکوزایی ها خود برخیزند و جانشین هوتکی ها شوند.(۱۵)
بعد از آنکه قلعه مفتوح گردید و شاه حسین هوتکی اولاً تبعید و متعاقباً در مسیر راه شاه هوتکی را به قتل رسانیدند. مردم و باشندگان شهر را جبراً به نادر آباد کوچ داده و مردم غلجایی را به نیشاپور تبعید نمودند . یکی از سران سپاه خویش به نام غنی خان الکوزایی [ ابدالی ]‌ را که در سفر و حضر نادر افشار را یاری رسانده بود بر سریر حکومت و فرمانروایی دارالقرار قندهار برقرار گردانید. (۱۶)

نوت : اشعار متن برش های از شعری؛ که در تاریخ عالم آرای نادری جلد دوم صفحه ۴۹۱ – ۴۹۲ گرفته شده است .

زیرنویسها :

 

۲ پاسخ به “ادامه فصل سوم هویت گمشدهء ما”

  1. admin گفت:

    درود و سلام به جناب استاد محترم آقای شاه محمود محمود . تشکر ازادامه این مقاله جالب پژوهشی که زیاد زحمت کشیده اید و از خواندن آن لذت بردم . واقعآ جالب و خواندنیست امیدوارم که خواننده گان عزیز سایت ۲۴ ساعت و فیسبوک های آن مطالعه سلسله این مقالات جالب و معلوماتی را فراموش نکنند و هویت کمشده خود را پیدا نمایند و نگذارند که به فراموشی سپرده شود و اگر معلومات زیاد تری دارند آنرا به دسترس نویسنده محترم آن و یا سایت ۲۴ ساعت بگذارند و به جوانان عزیز توصیه میکنم که حتمآ این مقالات را مطالعه و از آن مستفید شوند. موفق . سلامت باشید. مهدی بشیر

    • برادر عزیز محمد مهدی جان بشیر را تشکر و ارادت و سلام میفرستم . حسن نظر تان همیشه بدرقه راه و مشوق من بوده است . همیشه تلاش کرده ام تا مطالب آموزنده را خدمت هموطنانم تقدیم کنم تا باشد دراین اشفته بازار که هرکی برای منفعت خویش به مبارزه پرداخته است وطن و تاریخ و مردم ما فراموش نشود . باورمندم روزی این مطالب مورد نقد و بررسی شان قرار خواهد گرفت و نکات بیشتر و ارزنده یی را ضمیمه خواهند نمودند .
      از شما برادر عزیز یک دنیا سپاسگزارم که این ارزو را با سایت وزین و زیبای تان به هموطنان عزیز انتقال میدهید دست تان درد نکند لحظات تان شاد و تن تان از غم مبرا باشد

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما