۲۴ ساعت

17 نوامبر
۲دیدگاه

ادامه فصل سوم هویت گمشدهء ما

تاریخ نشر شنبه  ۲۶ عقرب  ۱۳۹۷ – ۱۷ نوامبر  ۲۰۱۸–  هالند

هویت گمشدهء ما
شهر ها و حصار های افغانستان (۱۴)
ادامه فصل سوم

نوشتۀ :محترم شاه محمود محمود

سوم – اشرف البلاد احمد شاهی قندهار
آثار و منابع تاریخی معاصر و گذشته گویای آبادی این شهر زیبا است . از جمله « تاریخ احمدشاهی » از منشی محمود حسینی جامی ، « تاریخ سلطانی » از سلطان محمد خان این موسی خان درانی ، « تاریخ احمد » از منشی عبدالکریم ، « واقعات درانی » از منشی عبدالکریم که ترجمه اردوی همان تاریخ احمد است ، « سراج التواریخ » از فیض محمد کاتب ، « احمدشاه بابای افغان » از میرغلام محمد غبار ، « تاریخ احمد شاه » از عزیز الدین وکیلی فوفلزایی ، « احمد شاه » از مورخ هندی گندا سنگهه ، « گزارش سلطنت کابل » از مونت استوارت الفنستون و برخی آثار معاصر که جسته و گریخته از تاسیس شهر اشرف البلاد احمدشاهی معلومات میدهند.

احمد خان پسر زمان خان تعلق به عشیره سدوزایی – ابدالی دارد تذکره نویسان به بهانه های مختلف شجره النساب متفاوت از پشتونها تهیه کرده اند که ضرورت بحث در این جا نیست .

کافی است که بنویسم او ابدالی از قوم پشتون افغانستان بوده است. مادرش زرغونه از قبیله الکوزایی بود. دولت خان پدرکلان، نظر محمد خان و رستم خان کاکا های احمدخان یکی بعد دیگر توسط گرگین نام حاکم صفوی قندهار کشته شدند و قبیله ابدالی در ارغستان و محل سکونت شان شهر صفا مورد تاراج گرگین قرار گرفتند و زمان خان پدرش زندانی و تحت الحفظ به کرمان فرستاده شد.
بعد از قدرت یافتن هوتکی ها در قندهار، ابدالی ها به ریاست عبدالله خان ابدالی همراه با زمان خان که از حبس کرمان رها گردیده بود، به هرات رفت . بعد از یک سلسله حوادث موفق شدند حکومت هرات را بدست آورده و قدرت خویش را تا فراه و بخشی از ولایت خراسان بسط دهند.
بعد از عبدالله خان ابدالی در اثر نفوذ عبدالغنی خان الکوزایی؛ جرگه یا مجلس ( مشوره هرات ) (۱) زمان خان سدوزایی به ریاست حکومت هرات رسید. اما موصوف بعد از دو سال و پنج ماه حکومت داری وفات نمود. احمدخان قبل و یا اندکی بعد از وفات پدر در سال ۱۱۳۵ هـ ق مطابق ۱۷۲۲ م در هرات تولد شد. احمد خان با برادر خویش ذوالفقار خان در اثر حوادث وارده بر هرات به قندهار امدند تا از شاه حسین هوتکی کمک بگیرند اما برخلاف توقع به زندان انداخته شدند . در سال ۱۱۵۰ هـ ق مساوی ۱۷۳۷ م بعد از اشغال و ویران شدن قلعه قندهارتوسط نادرافشار؛ در جمع اسرآ احمد خان که شانزده سال داشت (۲) با برادرش ذوالفقارخان از زندان رها و به مازندران تحت الحفظ فرستاد شدند. زمانیکه نادر افشار یکسال یعد از لشکرکشی هند برگشت . احمد خان از زندان رها به مدارج نظامی برگزیده شد .
اما زمانیکه نادر افشار توسط افراد قزلباش کشته میشود، احمد خان که دراین وقت فرماندهی سپاه افغانی را به عهده داشت ، از خانواده و فرزندان نادرحمایت نموده و از مرگ حتمی نجات داد. احمد خان با قشون دست داشته خویش به طرف قندهار آمد، تا بزرگان قندهار به شمول همه اقوام پادشاه خویش را انتخاب نمایند .موصوف بعد از بحث و مباحثات متعدد به عمر۲۵ سالگی در جرگه شیرسرخ به پادشاهی انتخاب شد . ( ۱۱۶۰ هـ ق مطابق ۱۷۴۷ م ) (۳)
احمد شاه با احراز سلطنت به نعمیم و احیای سرزمین که در طی دو قرن بین ازیکان شیبانی ، صفوی ها و بابری ها به فترت رفته بود؛ پرداخت . بنابران در ماه اول سلطنت به جمع آوری و تظیم سپاه کوشید و در طول سلطنت خویش حدود مملکت را به سرحدات طبیعی آن رسانید .قدیم ترین منبع انگلیسی جریده دو هفته یی انگلیسی لیود ایونینگ پوست ( Lioyds Evening Post ) ۳۰ می سال ۱۷۶۵ م ( بفورا در افغانستان ، ١٠ فبروری ) است که شاید اولین جریده خارجی باشد که در مورد احمدشاه بابا و فتوحات و قلمرو او؛ مطلبی را انتشار داده است ، که محترم فواد لامع ژورنالیست و خبرنگار و گوینده صدای امریکا متن آنرا ترجمه و در اختیارم قرار داده است .
« در این دو سال گذشته، امور فارس، تحت حکومت مدبرانۀ کریم خان، در یک وضعیت کاملاً آرام بوده است، به غیر از دو شورش کوچکی که به مجرد ظهور آن، از سوی وی سرکوب گردید. تمام فارس تابع او است، به جز خراسان که زیر سلطه احمد شاه، پادشاه اگوان (افغان) میباشد، کسی که در کنار قندهار – وطن آبائی اش، فراخ ترین کشور در هند و فارس را طى ١٠ سال ارتقأ به راحتی بهره برده است. در مورد او قرین به حقیقت گفته میشود که به دلیل دست یافتن اش به گنج هاى نادر شاه، طهماسب قلی خان و دهلی، او [احمدشاه] ثروتمند ترین پادشاه در آسیا است.» (۴)
احمدشاه در طول دوره سلطنت خویش فرصت و زمان کافی برای عمران و آبادی وطن نداشت با آنهم ایجاد شهر قندهار منحیث پایتخت کشور از کار های فوق العاده و ارزنده او میباشد . امروز درست ۲۵۷ سال از بنیاد شهر اشرف البلاد احمدشاهی میگذرد و دراین دو نیم قرن بسا لیل و نهاری نصیب این شهر شده است اما با وجود از دست دادن اسکلیت تاریخی خویش ؛ کماکان نفس میکشد و کوشش میکند که به تندباد های حوادث سر خم نکند و مردم خود را در آغوش خویش ، از آفت های سیاسی – نظامی و قومی و قبیله یی به دور داشته باشد.
۱ – چگونگی اعمار اشرف البلاد قندهار :
پس از آنکه احمد شاه اساس دولت جدید را در قندهار گذاشت، چون قلعه تاریخی قندهار قبلاً به دست نادر افشار ویران گردیده بود و سکنهء آن متواری شده بودند، به فکر آن افتاد که شهر جدیدی را به عنوان پایتخت دولت نو تشکیل درانی در همان حدود آباد نماید و در سال ۱۷۶۱ م به این کار اقدام کرد اما زمین هاییکه برای اعمار شهر انتخاب شده بود به الکوزایی ها و بارکزایی ها تعلق داشت و هر دو به دادن زمین های شان راضی نبودند ، احمد شاه به پوپلزایی ها رجوع کرد، سران قبیله بنا بر داشتن روابط نزدیک قومی با پادشاه شش صد جریب زمین را به اختیار حکومت تازه به میان آمده گذاشتند و در آن جا شهر جدیدی به نام احمد شاهی ملقب به اشرف البلاد آباد شد.
احمد شاه در سال ۱۱۷۴ هـ ق مطابق ۱۷۶۱ م شهر جدید قندهار را بنا کرد و آن را « اشرف البلاد احمدشاهی » نامید. (۵)
منشی عبدالکریم در تاریخ احمد در مورد قندهار می نویسد که : شهر قندهار از کابل دوصد و بیست و پنج کروه و به روایتی دوصد پنجاه کروه جانب مغرب مایل به جنوب است. گویند که این شهریست قدیم در زمان سابق به وقت ظهور اسلام چندی در عمل پادشاهان پیشین یود بعد از این در عمل سلاطین صفویه و تیموریه درآمد و سابق ریاست قندهار تعلق به قوم افغانان غلجه داشت نادرشاه از دست غلجیان انتزاع نمود، و شهر قندهار را مع قلعه خراب کرده قریب آن شهری دیگری موسوم به نادرآباد بنا نموده دارالحکومه ساخت و احمدشاه درانی در عهد سلطنت خود شهری دیگری قریب نادرآباد موسوم به اشرف البلاد احمدشاهی قندهار اباد نمود و الحال که سنه ۱۲۶۴ هـ ق همین شهر احمدشاهی قندهار معمور و آباد است و گرد شهر پادشاه ممدوح قلعه پخته و جوی های آبریز زیر هربازار و دکانها جاری با سایه درختان توت و بازارش چارسو و درمیانش گنبدی بلند بنا ساخته دراین جا انجیر و انگور خوب به چند قسم به هم میرسد و برف در قندهار نمی بارد و مرض چیچک در قندهار اصلاً نمیشود و هوایش بسیار معتدل و لطیف است و زلزله هم بسیار کم می شود بلکه گویند که اصلاً گاهی در آنجا دیده نشد. (۶)
مؤلف تاریخ سلطانی توجه و دلایل بیشتر برای بنیاد شهر احمدشاهی قندهار دارد که : احمدشاه درانی با شکوه سلیمانی از هندوستان مراجعت نموده داخل دیار قندهار شد چون همیشه به خیال داشت که شهر نادر اباد را که بواسطه قرب جوار چمن و ذهاب و آجام هوای ردی داشت خراب کرده شهری دیگر در منزل خوش و موضع دلکش بسازد درین وقت عزمش جزم شد نخست به جهت انصرام این مرام نهری عمیق در سمت غربی نهر ارغنداب کشید بدشت برد تا درآنجا شهر بسازد لیکن چون آن موضع در قسمت غنی خان متعلق الکوزایی بود و ایشان از ساختن شهر در جوار خود ابا مینمود فسخ عزیمت نموده بعد از چندی که والده شاه روانه داربقا شد برده در آنجا دفن ساختند و آنموضع را به روضه موسوم کرد. بعد ازآن خاست [ خواست ] که شهر را در حدود غربی قریه مسمی بمرد قلعه بسازد و آب ترنک را که در عذوبت با تسنیم و کوثر لاف مساوات میزند در میان شهر جاری کند اما طایفه بارکزیه نیز بصورت الکوزایی تعمیر شهر را در جوار خود نگذاشتند. احمدشاه که مرد حلیم بود ایشان را آزرده نه نموده تا اینکه طایفه پویلزایی را رگ هم قومی و وسیله صله رحم در حرکت آمده به احمدشاه گفتند که در هر موضع از املاک ما که شما را به جهه تعمیر شهر پسند باشد مضایقه نداریم . احمد شاه از ایشان خورسند [ خرسند] شده در موضع که حال شهر است آمده رجه کشیده و دوازده قلبه زمین [ معادل ۶۰۰ جریب ] را بهنای شهر پسندیده و به قرار قسمت برادرانه تمامی اقوامی درانی و غیره را درآنجا جا داده تا هرکسی از برای خود مسکن و مؤمن بسازد و دیوار قلعه را به نیروی استادان خردمند که از اطراف هندوستان و ایران حاضر آمده بودند خیلی زرین و بسی متین آورد و قبه کلانی [ گنبد ] در وسط بلده بر سر ملتقای چهار سوق بنا کرد که سی ذرع در سی ذرع است لیکن از استاد معمری شنیدم که معمار گنبد چهار سوق استاد هندی بود در غایت هوشیاری و مهندسی در نهایت پرکاری بعد از آنکه پایه های گنبد را تمام کرده افراشت و احمدشاه در ساختن خیلی سرعت داشت و استاد مذکور به جهت اینکه تا بنا لنگر خود را تمام نکند گنبد بدین وسعت را پوشیدن بیخردی است سهل انگاری می نمود . بعد از آنکه بلوع شاه به پوشیدن قبه بسیار شد استاد مذکور در خفیه به طرف نیشاپور گریخت و احمد شاه پس از خبر شدن هر چند استادان دیگر را به پوشانیدن گنبد امر میکرد اما چون پوشش گنبد چنان وسیع از دست احدی نیامدی اقدام نکردی و پایه مدت شش ماه همچنان بماند . بعد از آن روزی همان استاد سابق آمده عرض کرد که چون بنا نشست خود را تمام نکرده بود اگرش می پوشیدم هر آیینه میغلطید.، الحال که پایه ها خشک شده و قت پوشیدن است بعد از آن گنبد را در غایت استحکام پوشانیده مورد انعام قرار گرفت وپس از اتمام باره و برج و خندق اکثر مشایخ و سادات و علما و فقرآ را بعد از دادن انعامات و نذورات به دعا پرداخته و آنرا به احمدشاهی موسوم ساخت و مدتی در آنجا به آرامی و استراحت به سر برد . (۷)
[ بنابر بیان استاد پوهاند میرحسین شاه ؛ استادان هندی در حقیقت کسانی بودند که اصلاً اهل قندهار بوده و شاه جهان آنها را برای ساختن تاج محل به اگره برده بود و بنابران چون کار شان در آن کشور رونق گرفت همانجا ماندگار شدند. زمانیکه احمدشاه از هند به افغانستان بر میگشت ، افراد از این خانواده که هنوز استادان لایق بودند و در لاهور زندگی داشتند، با خود به قندهار انتقال داد و شهر احمدشاهی نتیجه زحمات دست هنرمندانه آنها است ] با تاسف سردارمحمد داوود خان زمانیکه نایب الحکومه قندهار بود به خاطر ساخت و ساز های جدید این گنبد ویران گردید. که حیف است گنبد کوتوالی و چهارسوق قندهار و گنبد کوتوالی شهر کابل که هر دو یکی از آثار باستانی بودند ویران گردیدند.
عمارتی که در آن دوایر دولتی و مراکز نظامی جا داشت با حصارهای شهر های خراسان و حتی شهر قدیم قندهار اختلاف داشت به این سبب که پادشاه زمینهای هموار را برای ساختن شهر انتخاب نمود و معمارانی که از هند آمده بودند به ساختن قلعه در اراضی هموار عادت داشتند. حصار شهر به طرف شمال واقع بود، ارگ نام داشت. محل ارگ با مورد استعمال آن با تغییر اندک که بعداً در آن به عمل آمد تا حال بر جای مانده است. ارگ احمد شاه تا اوایل قرن بیست و سلطنت امیر حبِیب الله برجای بود. در آن زمان سردار عثمان خان نایب الحکومه قندهار تغییراتی در آن وارد کرد و عمارات تازه ساخت. این عمارت به سبک عمارات هند ساخته و تا اواخر حکومت محمد داود ١٩٧٨ خراب نشده بود.
اما نکاتی در کتاب « گزارش سلطنت کابل » از الفنستون در مورد چهارسو و روابط هندوان و مسلمانان و نظم و روابط بازار شهر از یادداشتهای شخصی به نام ( دوری Durie ) که ظاهراً در لباس فقیر خود را درآورده و از هند از طریق پشاور به کابل و غزنی و قندهار مسافرت نموده وانمود کرده است که از اهالی هندوستان است و به زیارت بغداد و مکه میرود. او معمولاً در تکایا و یا مساجد میخوابید و با خواست و گدایی غذا بدست می آورد و تنها و یا با کاروانیان این مسیر را طی کرده بود ؛ مینویسد که : « ….. من به چهارسو رفتم و نان گرفتم . پس به تکیه فقیر رفتم . در آنجا بسیار از درانیان و دیگر افغانان و مغولان را دیدم که در آن باغ وسیع، آنجا و اینجا نشسته بودند و صحبت میکردند و قلیان می کشیدند . من هم قلیان کشیدم چند پول سیاه به دست آوردم و در چهارسو قدری آبگوشت [ شوربا] و نان خوردم …. دکانهای معامله گران هندو و مسلمان و پیشه وران پیوسته پر از مشتریان افغان، درانیان و مغولانند. شبی در دکان هندویی نشسته بودم که برف باریدن آغاز کرد . هندوان خواستند بمانم و به من آتش و نان آوردند . سه شب برف سنگین بارید. سه چهار روز پس از آن هوا دوباره صاف و افتابی گردید و حال من هم بهتر شد. … روز های جمعه هندوان و مسلمانان به زیارت و تفرجگاههای خوش آب و هوا به تفریح میرفتند. روز های دیگر نیز به باغهای خوش اب و هوا میرفتند. در آنجا دکانهای شیرینی فروشان، نانوایان، کلوچه [ کلچه ] فروشان و میوه فروشان و دکانهای دیگر باز می شدند من بار ها به خواجه خضر، عباس آباد و بابا ولی رفتم. همه جا ها خوش منظر با درختان، برکه ها ، تپه ها و کوهها بودند … سرود خوانی مردان و زنان هندو را همنوا با انواع ساز ها می شنیدم گاهی هم آواز مردان و زنان مسلمان به گوش می آمد. هندوان در تفرجگاهها نیز به آواز خوانی و ساز و سرود و رامشگری می پرداختند و در شهر چند ( دَرَم سرای ) [ درمسال ] دارند که غالباً برای عبادت و معامله و سرگرمی در آنجا جمع می شوند. » (۸)

۲ – مشخصات اشرف البلاد احمدشاهی قندهار
ادامه دارد

 

۲ پاسخ به “ادامه فصل سوم هویت گمشدهء ما”

  1. admin گفت:

    درود ها نثار برادر بزرگوار و دانشمند محترم جناب استاد شاه محمود محمود . واقعآ ادامه این مقاله جالب ، خواندنی و معلوماتی است . تشکر از زحمت های تان و از خواندن آن لذت بردم . امیدوارم که خواننده گان محترم سایت ۲۴ ساعت و فیسبوک های آن مطالعه سلسله این مقالات پژوهشی را فراموش نکنند و هویت گمشده خود را پیدا نمایند و نگذارند که به فراموشی سپرده شود و باز هم تقاضا میکنم که اگر معلومات زیاد تری در مورد آن دارند حتمآ به دسترس نویسنده محترم آن و یا سایت ۲۴ ساعت بگذارند و همچنان از جوانان عزیز میخواهم که این مقالات را مطالعه کنند و از معلومات های آن مستفید شوند. موفق و سلامت باشید. مهدی بشیر

    • برادر گرانقدر محمد مهدی جان بشیر را ارادت و سلام میفرستم . بابت زحمات تان در انتشار دوباره مطالب بنده یک دنیا تشکر و سپاسگزارم. این همه مهر و محبت تان که در حق نویسنده ها و شعرا هدیه میکنید نادیده گرفته نمیشود . ورق ورق سایت ۲۴ ساعت مشحون زحمات هنرمندانه شما است به خصوص اوقات گرانبهای تان را وقف ترتیب و تنظیم و رنگینی مطالب نموده کوشش دارید تا دیزاین عالی برای تصاویر تهیه کنید کلاً عالم وقت میخواهد . باید بگویم تشکر و سپاس دست زیبای تان درد نبیند و درد و غم از تن تان به دور باشد

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما