تیر نگاه
تاریخ نشر شنبه ۱۷ حمل ۱۳۹۸ – ششم اپریل ۲۰۱۹ هالند
محترم استاد سید جلال علی یار
( ملبورن استرالیا )
شب که آن نازک بدن از پیشِ من رنجید و رفت
ناله و فریاد و آه ام بر فلک پیچید و رفت
آۀ سردم تا به اوجِ طارم اخضر رسید
بسکه بر دل درد و غم و غصه ها بخشید و رفت
یکطرف تیرِ نگاه و سوی دیگر عشوه ها
مرغ دل یکبارگی از سینه ام پرید و رفت
الوداع میگفت آن شوخ اشک من از دیده ها
میچکید چون قطره ها در پای او غلتید و رفت
گلفروشِ داغ عشقم سینه ام شد لاله زار
از گلستانِ امیدم دامنش را چید و رفت
آن پریرو تا که رفت سیرِ گلستان و چمن
سرو آزاد ازخجالت پیش او شرمید و رفت
من نمیدانم چه گویم زین چنین نیکوصنم
غمزۀ چشمش دلم را ناگهان دزدید و رفت
دوش گفتم روزی آیم راز دل گویم ورا
برمن و بر وعده هایم لاجرم خندید و رفت
زد به تیغ بی وفایی شد بهارِ من خزان
چون خزان آمد سراغم برگِ زردم دید و رفت
بسکه از درد فراقش زار و غمگین شد جلال
ابر یأس و نا امیدی بر سرش بارید و رفت
سیدجلال علی یار ( ملبورن استرالیا )
مارچ ۲۰۱۹
درود ها نثار برادر بزرگوار جناب آقای محترم استاد سید جلال علی یار ، تشکر از سروده زیبا و عالی تان . مانند همیشه خواندنیست. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
درود ومهر نثارتان باد جناب علی یار عزیز ، خوشحالم که بازهم از شما می خوانم. مؤفق باشید.
با عرض حرمت
قیوم بشیر هروی
بزرگ مردی چون شما را به درود و ستایش می نشینم و ابراز تشکر و قدردانی مینمایم . جناب بشیر عزیز زبان که از کارکرد های شما تمجید و تعریف کند وسعت ندارد شما والا تر از آن هستید خیلی زحمت کشیدید و با رنگ آمیزی و دیزاین غزل حقیر کیفیت و کمیت آنرا دو بالا بردید یکبار دیگر از شما فرهیخته تشکر و سپاسگزاری میکنم مؤید و سعادتمند باشید.