۲۴ ساعت

01 ژانویه
۲دیدگاه

هویت گمشده ما ،فصل هفتم

تاریخ نشر چهار شنبه  ۱۱ جدی  ۱۳۹۸ – اول جنوری ۲۰۲۰ هالند

هویت گمشده ما
شهر ها و حصار های افغانستان (۳۲)
فصل هفتم

نوشتۀ : محترم استاد شاه محمود محمود

غور سرزمین غرور آفرین تاریخی

سر غوریان بود بسطام شیر
کجا پشت پیل آوریدی به زیر

(فردوسی)

حدود ۴۰ سال قبل اولین اثر تاریخی را به نام ( تاریخ دولت مستقل غوریان ) که همانا تاریخ اجتماعی و سیاسی و اقتصادی امپراطوری غوریان است به تحقیق و پژوهش گرفتم و بعد از چهار سال کار تحقیقی و با استفاده از ۱۵۷ مآخذ و اثار قدما و معاصر؛ اثر فوق الذکر به پایه تکمیل رسید.

در حالیکه چند تا کتاب دیگر چون غوریان از عتیق الله پژواک (۱۳۴۵) و جغرافیایی تاریخی غور(۱۳۶۰) از پوهاند عزیزاحمد پنجشیری و سلطان شهاب الدین غوری (۱۳۴۴) از محمد ابراهیم ثابت با تعداد از مقالات که توسط دانشمندان داخلی و ترجمه مقالات نویسندگان خارجی در مجلات پوهنتون کابل وانجمن ادبی کابل (مجله کابل) و انجمن تاریخ ( مجله اریانا ) ووو انتشار یافته بود.

اما انچه مرا برای رسیدن این مآمول همیار و رهنما بود کتاب معتبر طبقات ناصری از مؤرخ وطن منهاج سراج جوزجانی بود که در دربار غوری ها بزرگ شده بود و قدم قدم شگوفایی و نزول این دودمان را چون سایه تعقیب نموده و به رشته تحریر درآورده بود.
لازم است که بنویسم برای تحریر و فراز و فرود این امپراطوری اثار متعددی دیگر جغرافیایی تاریخی و متون تاریخی را باید به خوانش و جستجو پرداخت. بهتر است منابع تحقیقاتی غور را به کتابهای جغرافیایی، تاریخ ، تذکره ها و لغات نامه و تحقیقات معاصر از جمله کتابها و مقالات دسته بندی نمود تا به راز و رموز گذشته تاریخ غور پی برد.

از جمله؛ المسالک والممالک از عبیدالله بن عبدالله خرداذبه، البلدان از احمد بن واضح یعقوبی، البلدان از ابوبکر احمد بن محمد بن اسحق معروف به ابن فقیه، المسالک و الممالک از ابواسحق ابراهیم بن محمد اصطخری، صوره الارض از ابوالقاسم بن حوقل، حدود العالم من المشرق و الی المغرب از مؤلف ناشناخته غرجستانی، جهان نامه از محمد بن نجیب بکران، تقویم البلدان از ابوالفدا، نزهه القلوب از حمدالله مستوفی، جغرافیای حافظ ابرو از شهاب الدین عبدالله بن لطف الله بن عبدالرشید معروف به حافظ ابرو، تاریخ طبری از ابوجعفر محمد بن جریر طبری، طبقات ناصری از منهاج الدین عثمان ابن سراج الدین جوزجانی، الکامل فی التاریخ از عزالدین علی بن محمد بن الاثیر، زین الاخبار از عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ بیهقی از ابوالفضل محمد بن حسین ، اداب الحرب و الشجاعه از مبارک شاه معروف به فخر مدبر، تاریخ فرشته از محمد قاسم هندوشاه، تاریخ گزیده از حمدالله مستوفی، تاریخ افغانها در هند از پوهاند میرحسین شاه، تاریخ مختصر افغانستان و جغرافیایی تاریخی افغانستان ( پنجاه مقاله) از پوهاند عبدالحی حبیبی، افغانستان در مسیر تاریخ و جغرافیایی تاریخی افغانستان از میرغلام محمد غبار و تعداد دیگر .
همچنان نویسندگان و دانشمندان بیرونی مانند بارتولد، بوسورث، لیشنک، ماریک، لین پول، سنگ گوپتا و زامباور و غیره اثار مغتم به جا گذاشتند که ما را برای نوشتن تاریخ غوریان کمک میکند.

غور در منابع تاریخی و جغرافیایی
غور با فراز و نشیب تاریخی و جغرافیایی تا سال ۱۳۴۲ هـ ش در چار چوب اداری ولایت هرات قرار داشت، اما بعد از سال ۱۳۴۲؛ منحیث یک ولایت با مرکزیت شهر چغچران عرض وجود نمود . چغچران تا سال ۱۳۹۳ هـ ش مرکز ولایت غور بود اما نظر به پیشنهاد فرهنگیان و جوانان ولایت غور ، مرکز ولایت غور را از چغچران به فیروزکوه با در نظر داشت پیشینهٔ تاریخی شهر فیروزکوه به مثابه مرکز امپراطوری غوریان تغییر نام کرد.
در اصل غور نام ولایتی است معروف و از لحاظ طبیعی و شکل توپوگرافی دارای کوهستانات متعدد میباشد که ارتفاع ان بصورت فاحش از شمال شرق به جنوب غرب کاسته میشود . با در نظر داشت کوهستانی بودن این منطقه نام آن غور یا جبال و شاهان آنرا غورشاه یا ملک الجبال گفته اند.
کلمه غور در برهان قاطع به ضم اول و ثانی معروف بر وزن مور نام ولایتی معروف نزدیک قندهار معرفی شده است . (۱)
حدود جغرافیایی این سرزمین بصورت مشخص تا قرن چهارم هجری – دهم میلادی آنقدر‌ها روشن نسیت. ضمنا منابع و متون جغرافیائی همان دور مانند دیگر آثار تاریخی همزمان حملات چنگیز از بین رفته است.
اصطخری می‌نوسید. غور کوهستانی است و گرد غور همه ولایت مسلمانیست لیکن ایشان کافرند و اندک مایه مسلمان در میان غوریان هستند و کوه‌های استوار دارد و پرنعمت (۲) اصطخری دوباره در مورد غور مینویسد: و غور ناحیتی بسیار است و در جمله مسلمانی یاد کردیم به آن که در غور مسلمانان بسیار باشد و کوهستان آبادان است و استوار. و رودها و چشمه ها و باغها و بوستانها دارد. و حدود غور از هری در گیرد تا فره و تا زمین داور و تا رباط کروان از اعمال ابن فریغون تا حدود غرجستان و چنین تا به هری باز گردد.(۳)

در متون جغرافیائی تاریخی به خصوص آثار اسلامی در مورد بلادی که غور را احاطه کرده، و به نقل از صوره الارض ؛ اما غور کافرستان است و سبب آنکه در نوشته های اسلامی از آن یاد میشود این است که گروهی مسلمان دارد و کوه های اباد با چشمه و باغ ها و رودهاست و بس استوار است . در اوایل این سرزمین در طرف مسلمانان گروهی متظاهر به اسلام اند ولی مسلمان نیستند. بلادی که غور را احاطه کرده اند عبارتند از : از هرات تا فراه و از انجا تا بلاد داور و از انجا تا رباط کروان تا غرجستان و از انجا تا هرات همه این بلادی که غور را احاطه کرده از آن مسلمانان است. و در سراسر بلاد مسلمانان سرزمین نیست که پیرامون و حدود ان تحت تسلط مسلمانان باشد و در وسط ان کافران باشند جز غوریان. (۴)

اما سر حد شرقی غور در اثر ابن حوقل دیده نمی‌شود که این خلا را نقشه شماره (٨) حدود العالم پر می‌سازد و آن بامیان در ناحیه شمال شرق دریای هلمند در قسمت جنوب شرقی غور به ملاحظه می‌رسد.

یادداشتها متعددی در متون جغرافیائی قدیم در مورد غور آمده که ذکر آن دراین جا حتمی است .
مولف ناشناخته حدود العالم من المشرق الی المغرب در این مورد می‌نگارد که، غور ناحیتست اندر میان کوها و شکستگی ‌ها و او را پادشاهیست که غور شاه خوانند. او را قوتش از امیر گوزگانانست و اندر قدیم این ناحیت غور همه کافران بودندی اکنون بیشتر مسلمانان اند و ایشان را شهر ک‌ها و ده‌ها بسیار است. و اندرین ناحیه برده و زری و جوشن و سلاحها نیکو افتد، و مردمانش سپید اند و اسُمر[گندمگون تیره و سبزه]. (۵)
اما مینورسکی درحواشی حدود العالم با نظر صاحب حدود العالم موافق نبوده مینگارد :

با وجود آن که مؤلف ما در گوزگان برای گردآوری معلومات مفصل در باره غور وقت کافی داشت با انهم معلومات او در باره غور بی ترتیب به نظر می خورد. به طور قطع معلوم نیست که چرا غور به درمشان که حصه بین گوزگان و بُست بود اطلاق می شد.(۶)
ابوالفدا در تقویم البلدان می‌نگارد… غور را عمل (ولایت) هرات و رباط کروان و غرجستان و خلاصه خراسان از سه جهت فراگرفته است و از ینرو آن را جز خراسان آورده است. اما حد چهارم ان نواحی سیستان است . (۷)
ابوالفضل بیهقی در تاریخ خویش در ضمن شرح فتوحات محمود غزنوی راجع به درمیش و غور می نگارد: و آن ناحیت و جایی است سخت حصین از جمله غور و مردم ان جنگی تر و به نیرو تر، دارالملک غوریان بود، به روزگار گذشته و هر والی که آن ناحیت او را بودی همه ولایت او را اطاعت داشتندی .(۸)
پژواک به نقل از معجم البلدان یاقوت حموی می نویسد که: غور عبارت از مجموع جبالی است واقع بین ولایت هرات و غزنی و شهر های آن بارد و موحش است .و شهر بزرگی که ملوک غور در آنجا حکمروایی میکردند به نام فیروزکوه یاد میشود. (۹)
حمدالله مستوفی در نزهه القلوب مینویسد که: غور ولایتی است و شهرستانی آنرا آهنگران خوانند از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات « صط» و عرض از خط استوا « له » و قریب سی پاره دیه از توابع انجاست و مردم انجا را به بلاهت نسبت کنند.(۱۰)
غور در کتاب هفت اقلیم چنین مرزگذاری شده است : و غور مابین غزنین و خراسان واقع شده و آب و هوای نیک دارد و اکثراً فواکیش خوب میشود و بیشتر ولایت وی کوهستانی است . (۱۱)
معین الدین محمد زمچی اسفزاری در مورد غور مینویسد که : در قدیم الایام غور عظیم معمور می بود، عمارت رفیع و قصور بدیع و قلاع منیع داشته و همیشه نواحی ان از لوث بدعت و ناشایستگی ها پاک می بود و هرگز درآن مبتدعی و بد مذهبی نشده و مردم انجا همه پاک دین و نیک اعتقاد باشند چه بکم عقلی و نادانی مشهور اند و اکثر مردم کوه پایها چنین اند.(۱۲)
در تاریخ نامه هرات در مورد غور میخوانیم که : و ما را حالیا دست آن نیست که بر او مسلط شویم بواسطه آنک ولایت غور را کوه پایها عظیم و قلعه های منیع خاصه قلعه محروسه خیسار. ( ۱۳)
لطف علی بیگ آذر بیگدلی نظر قدما را تایید نموده مینویسد که : ولایت غور از اقلیم چهارم و ولایت آنجا آهنگران است طولش «له ها» و عرضش « صه ها » (۱۴)
مرحوم خلیل الله خلیلی؛ غور را به فاصله ۱۲۰ کروه مسافه تخمینی به سمت جنوب شرق شهر هرات میداند.

اراضی کوهستانی هوای سرد و کوه های بارده و پر برف دارد. ناوه های که از خود کوهسار غور حاصل میشود غور را آبیاری می نماید و در غور اثار بلاد و بناء گذشته در اکثر حصص معلوم میشود اثار بروج و باره در دامنه کوه های مرتفع برچمن و سنگان و غیره که نشانهء عظمت و شوکت سابق غور است آنرا یگان یگان به نظر می آورد. (۱۵)
مرحوم کهزاد در سفر خویش که در امتداد هریرود و کوه بابا انجام داد؛ غور را چنین سرحد بندی نموده است. غور علاقه ایست کهسار و تپه زار میان حوزه هریرود و خاشرود. غرب آنرا شروع حاشیه جلگه سیستان گرفته و از طرف شرق به رشته کوهای حوزه مرکزی افغانستان پیوسته است.(۱۶)
اما مرحوم میرغلام محمد غبار موقعیت غور را برخلاف دیگران وسیع تر دانسته و چنین برشمرده اند: ولایت غور یا پاروپامیسوس Paropamisus از ولایات مرکزی افغانستان بوده، شمالاً به ولایت باختر و جنوباً به ولایت زابل، و سیستان، غربا به ولایت آریانا [ هری ] و سیستان و شرقا به ولایت زابل و گندهارا [ قندهار] محدود و متصل است. ولایت غور بعد از سطح مرتفع پامیرات از مرتفع ترین سطوح افغانستان بوده، برفگیر و دارای زمستان و برودت شدید میباشد.
ولایت غور در صحنه افغانستان به منزله یک قلعه عظیم و برج آهنین دست نارسی به شمار میرود. شهرهای تاریخی و معروف غور عبارت از این هاست: فیروزکوه ( یکی از پایتخت های مقتدر و مزین آسیا و دارای ابنیه و عمارات عالیه در قرن دوازده مسیحی بوده و هنوز محل وقوع و حفریات عملی نگریده ) بامیان ( یکی از شهر های مدنی آسیا و ظریف ترین پایتخت های افغانستان از قرن اول تا هفت و حتی سیزده مسیحی بوده و حالیآ خراب افتاده ) ، شهرک ( به شکل قریه یی موجود است و بعض محققین آن را در منزلهء پایتخت مشهور غور شناخته اند ) ، تولک ( شکل قریه دارد و تحقیقاتی در آن باب نشده ) ، آهنگران ( پایتخت آخرین پادشاه محلی غور در سمت علیای هریرود باقی است) ، قره باغ ( محاط به خرابه های است که مسکوکات منسوب به دوره اسکندر کبیر از آنجا پیدا میشود و به طوری که بار تولد میگوید، محتمل است که پایتخت قدیم ولایت غور باشد) ، کرمان ( واقع در هزاره جات حالیه که فرشته از آن دوره غزنوی نام برده و اکنون محو و معدوم است ) ، شهر ضحاک و شهر شاهی قدیم ( موخر الذکر در جانب جنوب غربی اصنام جسمیه بامیان واقع بوده و هونستن از آن ذکری کرده و اول الذکر در نزدیکی شهر شاهی معمور بود، که چنگیز آن را تخریب نمود ) شهر غلغله ( معموره دورهء اسلام و به جهت جنوب مقابل اصنام عظیمه بامیان واقع بود و در حمله مغول منهدم گردید.)، پشین و شورمین ( شهرهایی که در مشرق غرجستان واقع بوده و باتولد از آن ذکری میکند ) فردوسی خراسانی ولایت غور را با ولایت کابل ، سیستان، بلوچ، قنوچ جزء زابل ( قندهار ) حساب کرده و ضمنآ اهالی غور را به شجاعت وصف مینماید. (۱۷)‌
در قاموس جغرافیایی افغانستان آمده که : غور مرکز سلاطین و کشورکشایان که در ادوار تاریخ شهرت جهانی داشت میباشد. غور مرکز عمومی خراسان، سیستان، بلوچستان و سند و پنجاب الی دهلی و از جهت شمال ولایات مرو ، بلخ، تخارستان را الی کوه های پامیر و چترال در بر می گرفت. یعنی به قول ( هولدج انگلیسی) از شنیدن نام غور سرزمین به نظر انسان مجسم می شود که از اقصای هندوستان تا ایران و از آمو تا هرمز امتداد داشت.(۱۸)
فریه جنرال فرانسوی یکصد سال قبل (۱٨۴۵) میلادی از سفر مرحوم کهزاد غور را قلعه عظیم و دست نارسی خوانده است که در مرکز مرتفع‌ترین نقاط سرزمین آسیا ساخته اند . (۱۹)
بارتولد دانشمند روس در کتاب ( تذکره جغرافیایی تاریخی ایران) نوشته که : در فاصله دو روز راه از اوفه [ اوبه ] قریه چشت واقع بوده و از آنجا داخل ولایت غور میشدند که به قلمرو ابوداود و کوزگان و غرجستان و ولایت هرات تا فراوه و یا فراه محدود بود. جغرافیا نویسان قرن دهم غور را یگانه ولایتی می نامند که از هر طرف به ممالک اسلامی محاط و با اینحال سکنه آنجا کافر بودند. همین واقعه که این کوهستانیان مدت مدیدی در مقابل فاتحین اسلامی مقاومت نمودند میرساند که به مملکت غور دسترسی نبود(۲۰)
بارتولد در ترکستان نامه راجع به موقعیت غور می نویسد : ناحیه کوهستانی که در مشرق و جنوب شرقی هرات و جنوب غرجستان و گوزگانان قرار داشته غور نامیده میشد.(۲۱)
بوسورث که پژوهشهای دامنه داری در مورد غزنویان دارد در مورد غور مینویسد؛ غور در قسمت غربی مرکز افغانستان واقع شده و مشتمل است برحوزهء هریرود علیا، فراه رود و رود غور و خاشرود با سلسله کوه هاییکه یکدیگر را قطع میکند. …. راه غور در قرون وسطی صعب العبور بود و هنوز هم این صعوبت باقی است .(۲۲)
دانشمند تاجکستان بابا جان غفوراوف موقعیت غور را چنین نشان میدهد: در قرون وسطی کشور کوهستانی در سرچشمه هریرود موقعیت داشت که حدود آن از هرات تا بامیان و از کابل تا غزنی طول داشت . (۲۳)

ادامه دارد….

 

۲ پاسخ به “هویت گمشده ما ،فصل هفتم”

  1. admin گفت:

    درود به برادر بزرگوار و استاد گرامی آقای شاه محمود محمود ، تشکر از مقاله عالی و زیبا تان در باره سرزمین غور ، با معذرت از اینکه نسبت مریضی که داشتم و همچنان دارم نتوانستم در موقع مناسب آنرا نشر کنم و اکنون هم مانند گذشته به وظیفه فرهنگی خود نمیتوانم مانند گذشته ادامه بدهم و صحتم چندان  خوب نیست . میتوانید مطلبی را که امروز بمناسبت  آغاز سال نو میلادی ۲۰۲۰ در بالای سایت نشر شده مطالعه نمایید .
    ضمنآ آغاز سال نو میلادی را بشما ، خانواده محترم و هموطنان عزیز تبریک عرض میکنم. به آرزوی یکسال مملو از خوشی و سلامتی ، صلح و امنیت در کشور عزیز ما افغانستان و جهان . ازدوستان عزیز م تقاضا میکنم که سلسله این مقالات تاریخی و معلوماتی را مطالعه و به دوستان خود هم ارسال نمایند . مهدی بشیر

    • برادر عزیز محمد مهدی جان بشیر را بابت این همه زحمات علمی و فرهنگی و انتشار مطالب دانشمندان و شاعران و نویسندگاه که در سایت ۲۴ ساعت وقت میگذارید؛ تشکر و سپاسگزارم . میدانم با وجود مریضی که عاید حال شما است با انهم کار های فرهنگی تان را دنبال مینماید که از این بابت تشکر ویژه باید نمود. با استفاده از فرصت در قدم اول ارزوی صحتمندی شما را دارم و بعدا سال نو مسیحی را به شما هموطنان مان در اروپا و امریکا تبریک میگویم . من هم به نوبه خویش ارزوی بهروزی ها و موفقیت و صحتمندی را به شما و خانواده محترم تان دارم . یکبار دیگر از انتشار مطالب خویش در سایت وزین ۲۴ ساعت اظهار سپاس نموده و میگویم دست تان درد نکند خداوند متعال شما را توانایی بیشتر برای خدمت به هوطنان و میهن مان عنایت فرمانید

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما