شب عاشق
تاریخ نشر دوشنبه ۲۶ جوزا ۱۳۹۹ – ۱۵ جون ۲۰۲۰ هالند
شب عاشق
بدان شب های فروزان باشه سوگند
به عشق سینه سوزان باشه سوگند
شب عاشق شب عرض و نیاز است
به دور ز اندیشه های حرص و آز است
شب عاشق بود تا آخرین دم
فتاده در میان اشک و ماتم
نیاز عشق یک سر پخته کاریست
چو سروی دائما رنگِ بهاریست
شب عاشق بود چون خنده شمع
کنارش قطره ها افتاده هردم
قلم سینه تهی گرداند از عشق
هدف را پیشنه گرداند از عشق
قلم را شق و شق میخواهد عاشق
ورق اندر ورق میخواهد عاشق
به وصف یار نشیند قلب پرساز
کند اندیشه را او وسمه پرداز
خیالات در مدار ای سرِ هستی
چه مستانه کند باده پرستی
لقا و حسن و تصویر را پی هم
مجسم می کنند عالم به عالم
وگر عشقِ چو دریا نیستِ نیست عشق
به پهنای چو صحرا نیست نیستِ عشق
بود تعریف عشق بر ما مشخص
رویش و منظورش هر جای چون رص
میان کثرت زلف است پریشان
شب عشق را چنین است وصف عرفان
ز کثرت ها بیرون آرد محبت
نوازش می کند صد گونه حیریت
حیریت انگیز می نوازد هر زمان
گل فشانی می کند حسن چمان
در صفایش این چنین تمثیل نماست
دل شده گان بر چنین تحمیل به پاست
کو تا بیرون کشند اصل هدف را
ز دریا ای گران دُر و صدف را
صدف های کو درین دریا نهان است
کلیدی اصلی ای بر واژه گان است
نیکزاد
۲۱ خرداد ماه ۱۳۹۹
اهواز
دوست عزیز آقای نیکزاد ، باز هم مانند همیشه عالیست . موفق باشید .
مهدی بشیر
جناب محمد مهدی بشیر
مردی
قلم و اندیشه های بر جسته
سپاس بر شما
از همکاری و زحمت بردن تان
روی
اشعارم
بسا منت گذارم
به امید زندگی آرام تان
آرزو مندم
ارادتمند شما
نیکزاد