هویت گمشده ما ،ادامه فصل هفتم
تاریخ نشر دوشنبه ۱۶ سرطان ۱۳۹۹ – ششم جولای ۲۰۲۰ هالند
هویت گمشده ما
قلعه ها و حصار های افغانستان (۴۶)
ادامه فصل هفتم
نوشتۀ : محترم استاد شاه محمود محمود
چغچران شهری که دریغا داستانش را بستند
چغچران یا چخچران مرکز ولایت غور است. بین عرض البلد ۳۴ درجه ۳۲ دقیقه شمالی و طول البلد ۶۵ درجه ۱۵ دقیقه شرقی و همراه با اطراف آن یک منطقه تاریخی می باشد.
قبلا چغچران وادی سرسبز، جنگلی و پر علف را داشته همیشه برای مالداری حیوانات استفاده میشده است. بعد از آن که در سال ۱۳۴۰هـ ش به صفت مرکز ولایت غور تعیین گردید وبه چغچران مسما شد.
در سالهای پسین برخی فرهنگیان غور تلاش نمودند تا نام این ولسوالی را که مرکز ولایت غور بود تغییر بدهند و موفق هم شدند. در مراسلات رسمی نام چغچران دیگر وجود ندارد اما نمیتوانیم از تاریخ و پیشنه ان چشم بپوشیم .
این ولسوالی در قسمت شمالی غور واقع شده است ودر شرق با لعل وسرجنگل هم مرز است. شهرک و جُوَند در غرب؛ میمنه و سرپل در شمال؛ و شهرک در جنوب. رودخانه های اصلی این ولسوالی هریرود و مُرغاب است. گروتس باخ موقعیت آنرا در شمال رشته کوه بند بیان [بایان] در شمالِ ولایت غور قرار دارد (۲۰۵) این منطقه در تابستان سرد و در زمستان بسیار سرد است. اقتصاد عمدتا مبتنی بر کشاورزی و مالداری است. عمده محصول گندم است. صنعت خانگی گلیم، بَرَک (پارچه پشمى) و تولیدات پشمى توسط زنان انجام می شود. مطابق احصاییه سال ۱۹۶۰ م مطابق ۱۳۴۱ هـ ش ، چغچران یک مدرسه روستایی به نام ( لکه مزار) و یک نماینده در ولسی جرگه داشت. گفته می شود که آهنگران که یکی از پایتخت های امپراطوری غوری ها بود و امروز خرابه های قلعه آن وجود دارد. چغچران کنونی است .
در سال ۱۹۱۴ م مساوی ۱۲۹۳ هـ ش این منطقه به شرح زیر توصیف شد: ولسوالی چخچران یا چغچران بخشی از ولایت هرات را تشکیل می دهد ، مرزهای آن دقیقاً مشخص نیست. این ولسوالی در دو ساحل هریرود از آهنگران به سمت شرق دولت یار قرار دارد. ساکنان عمدتاً قبیله های مختلف چون قبیله فیروزکوهی هستند و تعداد آنها حدود ۲۸۴۰ خانواده است. در تابستان ، بخش عمده ای از مردم به تپه ها ، شمال کوه بابا و دره فوقانی مرغاب اییلاق می روند
از زمان قیام فیروزکوهی ها در سال ۱۸۸۷ م ، ساکنان این ولسوالی اجازه نگه داشتن سلاح گرم را از دست دادند . نیروهای مسلح در این ولسوالی ۱۹۰۴ م از ۱۰۰ سپاهی یا سرباز در چارسده غور، ۸۵ خاصه دار در پوزلیچ غور بیشتر نبود. ارقام میجر وانلیس انگلیسی ۵۵۰۰ خانواده را در این محل نشان میدهد در حالیکه دفاتر رسمی تعداد آنرا در حدود بیشتر از ۴۰۰۰ خانواده نشان میدهد . تعداد این افراد در سالهای پایانی به سایر مناطق رفته است. و میتوان آنرا از تعداد مال یا حیوانات شان محاسبه کرد.
اسپ ۲۰۰۰، گاوشاخدار ۱۵۰۰۰، الاغ هزار و گوسفند و بز ۸۲۵۰۰ راس محاسبه شده است .
ساکنان چغچران در تابستان؛ مناطق کوهستانی در شمال کوه بابا در مجاورت چهارسده و دره فوقانی مرغاب را اشغال نموده اییلاق می کنند و تنها در ماه های زمستان به وادی دره هریرود به دامنه های جنوبی کوه بابا پایین می شوند. (۲۰۶)
امروز درست است چغچران نام حود را به فیروز کوه داده است اما در گذشته از دید اجتماعی و همزیستی و [ اداری] ، چغچران حوزه یی وسیع و فراخ بوده است که به مرور زمان با ایجاد واحدهای اداری چون: دولینه، چهارسده و دولتیار، از وسعت این ولسوالی کاسته شده است. (۲۰۷)
وجه تسمیه چغچران
چغچران از دو واژه چغ و چوغ یا جوغ و چران از چراگاه گرفته شده است.
نامهای گونه گون برای چغچران امروزی امده است ، مانند چغچران، اسکندر بیگ منشی در تاریخ عالم ارای عباسی آنرا چقچران نامیده است و می نویسد که : قرابقمه نامی از سرداران یرتاول ازبک که در سالهای گذشته به خراسان امده شکست عظیم یافته از معرکه بیرون رفته بود و در این چند سال بی نام و نشان می زیست در این سال به قصد آنکه در کمین بوده شاید رستم محمد خان را تواند بدست آورد به حوالی چقچران از اعمال غرجستان آمده قلعه بنا نموده در ان قلعه اقامت دارد لاجرم بنابر مقدماتی که به تحریر پیوست سفر خراسان درضمیرالهام پذیر تصمیم یافته حکم قضا جریان بصدور پیوست. (۲۰۸)
استاد خلیلی همچنان چغچران را چقچران نوشته و آنرا با جوند قرار تقسیمات ملکی حکومت درجه دوم دانسته و موقعیت انرا در کوهستان میداند. و اضافه میکند مرکز حکومت چقچران در قریهء کاش است. شهر آهنگران که بنا کرده ملوک غور است و از قدیم عظمت و بزرگی فوق العاده داشته در چقچران میباشد خرابه های ان تا هنوز باقی است .غار هزار کله از جا های مشهور چقچران است .جای که رود شینه و شرشر جاری می شود دو طرفه رود برج ها و استحکامات متینی بوده که اکنون خراب شده است . بند باین در چقچران است و میگویند در آن جا معدن طلا میباشد. اهالی چقچران همه فیروزکوهی است ، از دیگر طوایف؛ مثل ده مرده و عمله و غیره هم میباشد. گلیم و جوال از صنایع اهالی چقچران است علاقه جوند و چارصده هر دو به چقچران مربوط میباشد. (۲۰۹)
ابوالفضل علامی هروی بن مبارک در اکبرنامه آن را حقچران آورده است که احتمالاً فراموشی نقطه خطای ناسخ بوده است (۲۱۰)، همچنان برخی نویسنده های معاصر از آن به عنوان چیقچران، چیغچران، چوخْچَران یاد نموده اند، که همه آنها در گویش مردم و برخی از اثار قدما به نظر میخورد
در ادبیات دری – فارسی چغ در چغچران نوع چوب هست که برای پوشانیدن منازل به عوص بوریا استفاده میشود که تا حال درین سرزمین بسیار مروج میباشد. به خاطریکه این سرزمین سرسبز و دارای جنگلهای زیاد بوده مردم از شاخه ها و نهال های درختان چغ میبافیدند و برای پوشش منازل خویش استفاده میکردند. بنابر بیان پوهاند استاد محمد انور غوری ؛ در غور کلمه « چغ » شبیه پاپیروس از خمچه بید یا نی با تار بافته می شود که در احاطه خیمه های ایلاقی بکار می رود. طبق یک روایتی ولو شفاهی خشک سالی که در اواخر دهه ۴۰ هـ ش که علوفه خلاص شده ، برای تغذیه مواشی « چغ»ها را به آب ترکرده می کوبیدند ، از آن کاه می ساختند و به حیوانات می خوراندند، از این جهت منطقه را « چغچران » یعنی محلی که حیوانات شان « چغ» میچر ند. یا آنهای که چغ را می چرانند گفته اند.
اما عده تلاش دارند که برای این نام صبغه مغولی بدهند چنانچه مؤلف کتاب ( نامهای ترکی در جغرافیای تاریخی افغانستان) از سردار ایلمراد ارغون فاریابی می نویسد که : چغچران (چخچران = چغچران) (مغولی) نام مرکز ولایت غور است. چغچران از سدهها به اینسو نام همین آبادی بوده است. و یا هم مغولها این شهر را ساخته اند و نام آن را چغچران گذاشتند. در تاریخ و جغرافیای که تا حال نوشته شده نام فیروز کوه نام قبلی چغچران بوده باشد. و یا نام شهر دیگری فیروزکوه باشد، دیده نشده است. اسم فیروزکوه با ایماقهای فیروزکوهی (زَی رضا، لفرایی، تارشی و . . . ) که از فیروز کوه ایران این نام را با خود به غور آورده و آن هم در کوه های اطراف منار جام سکونت اختیار نمودند و کوههای آن منطقه به نام فیروزکوه مسما شده است.(۲۱۱)
این نظررا با وجودیکه متناقص با اصل اشتقاق نام چغچران است به خاطری اوردم تا آگاه شویم برخی کتابها با این گونه تحاریف همراه است . باید گفت که چغچران نه تنها مغولی نیست بلکه در هیچ اثر چون جهانکشای جوینی از عطا الملک جوینی، جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله، تاریخ وصاف از شهاب الدین وصاف که به امر و یا هدایت چنگیز و اولاده او نوشته شده است چنین نامی دیده نشده است. و حتی در ظفر نامه شرف الدین یزدی که در مورد تیمور نوشته است چنین نامی به کار نرفته است .
بنابران در تاریخ افغانستان ظاهرآ این نام نخستین بار، با ضبط نخچیرآن [ چخچران] ، در بابُرنامه آمده است. موصوف می نویسد که : بعد سلطان حسین میرزا پیشتر کلان شده ولایت های دامن کوه هری را مثل اوبه و نخچیرآن را باین دادند . (۲۱۲)
در جای دیگر زمانیکه میخواست از هرات به کابل برگردد مسیر غرجستان و غور را گزیده می نویسد: از لنگر میرغیاث گذشته مواضع کنار خرجستان [غرجستان] را گذشته به نخچیرآن [ چغچران] آمدیم در وقت از لنگر گذشته بنواحی نخچیران رسیدن پیوسته برف بود. هرچند که میرفتیم برف بلند تر می شد در نواحی نخچیران خود برف از ران اسپ یلندتر بود و نخچیرآن به ذوالنون بیک تعلق داشت. میرک خان ابرو نوکر او انجا بود جمیع غله جات ذوالنون بیک را بها داده گرفته شد چون از نخچیران گذشتم بعد از دو سه روز برف بسیار بسیار شده از انکوی اسپ بلند تربود.(۲۱۳) در این جا دیده میشود اگر خطای ناسخ میبود بار بار نام نخچیرآن تکرار نمی گردید. دیده می شود در گویش و یا زمان بابر چغچران ما ، نخچیران بوده باشد.
در مورد نخچیران در لغت نامه ها به معنی شکارکردن امده است و لغت نامه دهخدا به نوعی دیگری از نخچیران یاداور می شود: نخچیران [ ن َ ] (اِ) ج ِ نخچیر. (از آنندراج ). || (اِخ ) خسرو پرویز که دارالملک در کوره ٔ خسروخره و مدین داشته شهری در آن حدود بساخت و در آن قصری از سنگ سیاه قریب یکصد ذرع ارتفاع [ بساخت ] که در آن چنان حجاری کرده بودند که درز بر سنگ ها دریافته نمی شود و هر کس گمان می برد که یکپارچه سنگ است که در آن طاق و ایوان و رواقهای متعدد ساخته اند، و در آن حوالی باغی بنیاد نهاد که یکهزار درخت انگور غرس شده بود و آن را کرمستان یعنی انگورستان نام کرده بود که مرکب از پارسی و تازی است وبه قدر دو فرسنگ در دو فرسنگ باغ وحشی بعد از هفت سال مواظبت آباد نمود که هر گونه شکاری در آن ممکن بودی و به آسانی شکار نمودی. روزی در آن شکارگاه با شیرین و باربد شکار و جشنی کرد و صوت موسوم به نخچیران در آن روز اختراع باربد بود و باربد مورد انعام و اکرام گردید، و آن شهر اکنون مشهور به کرمانشاهان است که شاهان در آن روز در آنجا حضور یافتند. (انجمن آرا از معجم البلدان ) (آنندراج ). در این صورت نخچیران صوت و نوایی بوده است که توسط باربد اختراع شده بود.
در حالیکه حافظ ابرو در جغرافیای خویش از رودی نام میبرد که مربوط به چغچران بوده است که یقیناً همان هریرود فعلی است . حافظ می نویسد که رود چخچران که آنرا هرات رود نیز خوانند، منبع آن از جبال غور است. و در کوه غور چشمه ساری است که به جانب شرقی است، آن منبع هیرمند است، و آنچه بر غربی است منبع هرات رود است. و هرات رود آبی بسیار به منفعت است. از جانب مشرق به سوی مغرب میرود و مصب آن چون از حدود سرخس میگذرد پایاب است و آنجا در میان ریگ ناپیدا میشود. از منبع آن تا سرخس که بر آن آب زراعت میکنند قریب صد فرسخ باشد، و در بالای آب قریه ای است چخچران نام که این رود را بدان باز خوانند. اما معظم عمارات و آبادانی در جلگاه هرات است و این رود از آنجا که روان میشود، بعضی از حدود غور را آب میدهد. بعد از آن به هرات رود میرسد که قصبه آن اوبه است. آن مواضع را هم به سبب جریان این رود، از آنجا هرات رود میخوانند.(۲۱۴)
اما چغچران امروزی
چغچران چون فیروزکوه تاریخ و گذشته ایی دارد. فراز و نشیب آن در خاطرات ماندگار شده و هنوز هم هزاران فرزند غور با نامش نفس میکشند و از زرات خاک و هوایش یادگار به جا میگذارند . با وجودیکه در اثر تلاش برخی فرهنگیان ولایت غور ؛ چغچران را به فیروزکوه نامگذاری نمودند اما هرگز تاریخ پرماجرای آن در زیر نام فیروزکوه مضمحل نمیشود . شاید چغچران روز های شاد و زیبا را ندرتا تجربه نموده باشد اما روز های تلخ زندگی را با فقر و ناتوانی مردم آن به خصوص قحط سالی ها و دهها مصیبت دیگر که صد ها انسان آن دیار را به کام مرگ کشاند فراموش نخواهد کرد .
از نظر اجتماعی فرهنگی چغچران شامل یک متوسطه (بعدا لیسه ) سلطان علاوالدین غوری و دارالمعلمین غور یگانه مرکز فرهنگی بود که باوجود آنهمه نابسامانی ها اجتماعی و اقتصادی بنابر یادداشتهای استاد ملکزاده تهداب فرهنگی این ولایت را با خود داشت و فراموش نکنیم فرهنگیان و دانشمندان و منورین ونظامیان غوری کشورمان از چنان مرکز ؛ منشآ گرفته اند . از جمله استاد ملکزاده در سال ۱۳۴۴ هـ ش شامل متوسطه سلطان علاوالدین غوری شده بود . در مورد نکاتی عمده ای را ارایه داده است :
« …. در چغچران بدون همین ُپل و کوتی دومنزله دیگر هیچ نشان وتعمیری دیگر ی وجود ندا شت . تمام شعبات دو لتی در داخل همین تعمیردو منزله بود ؛ بدون مدیریت معارف. مدیرمعارف با همه پرسونل خود روبروی تعمیر ریاست زراعت دریک اتاق کار میکردند، بطر ف شرق کوتی دو منز له آنطرف سر ک عمومی چند تا اطا ق گلی وکهنه بو د که کمی آنها را رنگ سفید کرده بودند نامش بود شفاخانه ، پشت سر شفاخانه طرف جنوب آن چند تا اطاقها ی دور ودراز بود که صنف های درسی دارالمعلمین غور بود ودر حدود صد متر دورتر درجنوب آن لیلیه بود وصنف ها . بازار درجاده زیرجنگل دهن کندیوال درحدود ۱۵- ۲۰ دوکان وجود داشت ودر پشت دکانها دهن جرکندیوال کاروانسرای کهنه وقدیمه بود که اطاقها خیلی زمینی وتاریک وبدون کلکین داشت وآنرا بلدیه میگفتند….» (۲۱۵)
برخی بی گدار به آب زده می نویسند که شهر چغچران قدامت چندانى ندارد. در زمان امیر حبیباللّه سراج المله والدین، چغچران و شهرک، شهرى در جنوبغربى چغچران، حاکم مستقلى داشت (۲۱۶) ظاهرآ بناى شهر کنونى با احداث راه ماشین رو هندوکش در ۱۳۱۲ هـ ش، که شهرهاى شمالى افغانستان را به کابل اتصال میداد، بیارتباط نیست (۲۱۷) ساخت شهر در ۱۳۴۲ هـ ش در اراضى نزدیک قلعه کانسى ـکه شامل چند مغازه و مسافرخانه بود و امروزه شهر کوچکى در جانب شمالى شهر چغچران است؛ آغاز شد. پس از آن، شهر به سرعت توسعه یافت، به طورى که پس از هشت سال، ساخت دو سوم قسمت تجارى شهر به اتمام رسید. کوچی های پشتون تبار اغلب از هرات، کابل و میدان – وَردَک به رونق دادوستد و معاملات در آن افزود. در تابستان هاى نیمه دوم همین قرن بازارهاى زیرچادر در آن به چشم میخورد و شهر که تا پیش از این در زمینههاى مختلف با شهر هرات ارتباط داشت، روابطش به ویژه در زمینه تجارت با کابل رو به افزایش گذاشت. در همین ارتباط مراکز مهم تجارى چغچران به تجار کابلى تعلق داشت. در این دوره منطقه مسکونى با خانههاى پراکنده که در بخش غربى شهر و ناحیه شرقى بازار قرار داشت، متعلق به کارمندان و کسبه بازار بود و بقیه اهالى شهر، به سبب کمى درآمد، در آبادی هاى اطراف ساکن بودند (۲۱۸) تحولات دهههاى اخیر، چغچران را یکى از مهمترین شهرهاى مسیر کابل ـ هرات کرده است.
با گذشت سالها دیگر چغچران سابقه، چهره بدل نمود و انکشاف نمود . تحقیقات نویسنده دنمارکی در سال ۱۹۷۵ م نشان میدهد که شهر چغچران با موقعیت تجارتی خویش برای ولایات همجوار سبب شد نفوس ولایات دیگر را به خود بکشاند .
این تحقیقات ( خزان ۱۹۷۴ م ) در اصل ادامه پژوهش است که درسالهای ۱۹۵۳ و ۱۹۶۰ م برای مسیر تجارتی کوچی ها توسط فردیناند صورت گرفته بود . ضمناً این تحقیقات توسط عده ایی دانشمندان دیگر برای کوچی های پشتون در افغانستان مرکزی در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ م در سرزمین ایماقها صورت گرفته بود . به خصوص پژوهش ؛ بورگیوس در سال ۱۹۷۲ م ، جینتش در سال ۱۹۷۳ م ، گلاتزر در سال ۱۹۷۷ م ، تاپَیر در سال ۱۹۷۴ م ، و در شرق افغانستان از تحقیقات جاناتا در سال ۱۹۷۲ م میتوان نامبرد .(۲۱۹)
بازار شهر با داشتن ۱۳۰ دوکان با نقشه جداگانه تعمیر گردید و همچنان اولین سوپرمارکیت که انواع کالا ها و اجناس را عرضه میکرد اعمار شد. در پهلوی آنها یک دوکان تفنگ سازی ، سلمانی ( دلاکی) ، خیاط خانه ، عکاسخانه ، رادیوسازی ، مغازه حبوبات، قصابی و نانوایی و هشت کافی و رستورانت و یا چایجانه و یک دوکان لیلامی فروشی که لباس های دست دوم را به فروش میرساند ؛ شامل بود. در گوشه از این مغازه ها؛ لودسپیکر بالای پایه چوبی نصب بود که نوای رادیوی کابل را روزانه به گوش هموطنان چغچرانی مان میرساند.
قابل یادآوری است که گردانندگان این بازار را افراد از ارغنده ( شهرکی بین میدان شهر و کابل ) هرات و جلریز ولایت میدان – وردک در پهلوی غوری ها مشترکا به فروش امتعه مورد ضرورت این ولایت را بفروض میرساندند. (۲۲۰)
تصاویر در دست است که روابط تجارتی جنس به جنس بین پشتون ها و هزاره ها را نشان میدهد. یا مارکیت فروش حیوانات ( نخاس ) که به شکل موسمی در ولایات افغانستان راه اندازی میشد.
در مورد این بازار ها رسول مبین نویسنده معاصر در ضمن مقاله یی با استفاده از مجموعه مقالات در باره ( افغانستان اقوام – کوچ نشینی ) معلومات بیشتر ارایه نموده است . چغچران به نام یک منطقه، شهر و مرکز غور به کرات یاد شده است و همچنین باشندگان چغچران را فیروزکوهی و همچنین در نزدیکی های چغچران یک روستایی، به نام فیروزکوه ذکر شده است .
از بازاری های که کوچی ها برای تجارت استفاده میکردند عبارتند از : بازار آبل، بازار گماب به حکومت کاسی، بازار چراس به مرغاب و همچنین بازار کرمان یاد شده است. بازرگانان کوچ نشین سفرهای کاروانی، هر سال به شکل گروهی و به عنوان تاجر (عده ی سواره) با قطار شتران با بار کالا از اردوگاه های تابستانی سفر خود را آغاز میکنند و به سوی هزارجات ویا به سوی نواحی داخلی منطقه ی پشتون نشین در سمت شرق رهسپار میشوند ویا از مناطق کاملا مسکون گذشته به سمت غرب عازم میشوند. تعدادی از آنها درمحلات مختلف که اطراق می کردند. از وردک گرفته تا سراسر هزارجات با چادرهای خویش بازار های کوچکی بر پا میکردند.
سایرین فقط وقتی به منطقه ایماق در ایالت غورات میرسند به داد و ستد میپردازند. هدف عمده ی آنها رسیدن به یک یا دو تا از سه بازار بزرگی است که درست در مرکز افغانستان برگزار میشود. این بازارها عبارت اند از: ابول واقع در پسابند سمت جنوب بند بیان (بایان) و درست در جنوب حکومت کاسی در کنار رود خانه های هریرود ، گوماب یا گومائو در شمال غرب کاسی درچغچران که در نهایت تقریبا ۳۰۰ الی ۳۵۰ چادر [ خیمه ] تاجران را شامل میشود (۱۹۶۰ م ) در حالیکه در آبول این تعداد احتمالا کمی بیشتر است. علاوه بر اینها یک بازار کوچکتر ولی دایمی تر در محلی به نام چراس واقع در کنار رودخانه مرغاب علیا درچغچران وجود دارد. هریک ازین سه بازار در موقعیتی قرار دارد که به سهولت میتواند یک بخش از نیمه غرب افغانستان را تحت پوشش خود داشته باشد .
آبول: مناطق جنوب هریرود یعنی منطقه زمستانی کوچ نشینان از اطراف گرشک در جنوب تا هرات در غرب.
گوماب: منطقه شمال هریرود (چخچران) و شامل قبایلی که در زمستان در شمال غرب افغانستان ساکن میشوند (پشتون ها، ایماقها، ازبکها) و سرانجام چراس: که منطقه سمت شمال به خصوص اطراف سرپل (پشتونها، ازبکها و غیره) را تحت پوشش دارد .(۲۲۱)
زیرنویسها:
درود به استاد محترم جناب آقای شاه محمود محمود ، تشکر از مقاله زیبا و معلوماتی تان. بازهم مانند همیشه زحمت زیاد کشیده اید. موفق و سلامت باشید . مهدی بشیر
برادر بزرگوار و گرانقدرم جناب محمد مهدی جان بشیر را ارادت و سلام می فرستم . سایت وزین ۲۴ ساعت در حقیقت همان فانوس است که هموطنان ما را با فرهنگ و ادبیات و تاریخ و گذشته افغانستان وطن مان روشن و رهنما میباشد. به شما خدمت گزار واقعی باید و شاید تهنیت بفرستیم زحمات شما را در این راستا تقدیر نموده و به دیده قدر بنگریم .
امروز یکبار دیگر شاهد یکی از مطالب خود بودم که در سایت وزین و معتبر و مردمی ۲۴ ساعت با دیزاین بسیار عالی نشر گردیده است دست گل تان درد نکند خداوند متعال شما را صحت کامل و اجر دارین نصیب نمایند. ارزومندم هموطنان ما لینک این مطالب را به دوستان خویش بفرستند تا همه مستفید شوند و نظریات نیک خویش را ارایه نمایند . ممنون محبت تان سلامتی و بهروزی و سعادت شما را ارزومندم