از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی
تاریخ نشر سه شنبه ۱۴ اسد ۱۳۹۹ – چهارم آگست ۲۰۲۰ هالند
حکایت ۲۹۳
حرص دانی چیست روبه بازی طبع خسیس
خشم دانی چیست سگ رویی نفس نابکا ر
«جمال الدین عبدالرزاق»
طفل بد آموز
اصمعی نویسنده و ادیب معروف عرب حکایت کرده است که در کوفه کودکی را دیدم در کوچه زیر کلکین خانه ای ایستاده بود و قرص نانی که در دست داشت لقمه لقمه از آن می کند و بطرف کلکین با نان اشاره می کرد و آنگاه می خورد:
من از این کار متعجب شدم و می خواستم علت آنرا از او بپرسم در همان اثنا پدر او رسید و از وی پرسید:
در اینجا چه می کنی ؟
طفل گفت :
ازین خانه بوی طعام پخته بمشام من می رسد من نان را به بوی طعام آشنا ساخته می خورم.
پدرش خشمناک شد و سیلی محکمی بر بنا گوش طفل نواخت و گفت :
تواینقدر بدعادت شده ای که نانرا بدون نانخورش نمی خوریی ؟
و طبیعت خود را به طعام پخته عادت می د هی ، من دیگر نمی توانم از عهدهء خرج تو برآیم.
سلسله نشر این حکایات ادامه دارد
باز هم از قیوم جان عزیز تشکر که زحمت کشیده و یکی دیگر از حکایات آموزنده کتاب هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی تالیف پدر گرامی ما شاد روان استاد بشیر هروی را تایپ نموده و به دسترس سایت ۲۴ ساعت و علاقمندان آن قرار داده اند. مهدی بشیر
سلام آقای محمد مهدی بشیر !
عید سعید قربان بشما ، خانواده محترم و همکاران عزیز تان مبارک . تشکر که ادامه این حکایات عالی و آموزنده را نشر نموده اید. روح استاد بزرگوار جناب بشیر هروی شاد.
برادر محترم آقای عبدالله هروی ، عید سعید قربان به شما هم مبارک . تشکر از حسن نظر تان . مهدی بشیر
دوست معظم و دانشمند محترم مهدی « بشیر » صاحب !
روح دانشمند فرزانه شاد روان استاد علی اصغر « بشیر هروی » صاحب شاد و بهشت فردوس نصیب شان باد .
حکایت شماره « ۲۹۳» ایشان را خواندم و به حال اطفال بیچاره وطن غرق شدم و…
الله سبحانه و تعالی برای شما دوست معظم و فامیل محترم ؛ صحت، طول عمر و خیروبرکت نصیب کند .
بااحترام
برهان الدین « سعیدی»
http://www.said-afghani.org/seite-makalat/ustad-bashir-herawi-25.09.2011/hakaeate-293-05.08.2020%20Bashir%20Herawi.pdf
دوست دانشمند و محترم آقای برهان الدین سعیدی جهانی سپاس از شما . خوانده گان محترم میتوانند با کلیک کردن لینک بالا هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی و دهها مطالب آموزنده دیگر را مطالعه نمایند . مهدی بشیر