باغ محبت
تاریخ نشر یکشنبه ۲۳ سنبله ۱۳۹۹ – ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۰ هالند
در استواری
پر ترنم شعرت سلام
آسمانی می کند
در قامت خمیده من
بایستی قد بکشم
به فضاید
چون پرستوی، باز برانم
در بهار ت
کنار نسرین های تر
گوش دهم نغمه
بلبلان مست و آبی را
و در سایه
صنوبر ها سر به زیر گذارم
فارغ از خزانی،
که
به یغما میبرد هستی باغ را،
و چون تو در قامت استواریی،
از زمستان های استخوان سوز بدور
و به جامه لاله های باز
داغِ
و محوی جمالی
نیلوفر ها که برات
شانه خم کرده
می تابند و، می زیبند ،
با زلف های که مشاطه نسیم
بر او دمیده ست،
زبان سوسن به تحسین
می سراید
رنگ خوش بختی
جهان تو را تا بر نافه گانیِ
غنچه غنچه
باغ محبت
نیکزاد۲۲ شهریور ۱۳۹۹
میمنه
درود به آقای نیکزاد . بازهم زیباست. مهدی بشیر
باز هم سپاس بیکران می رسانم
از دیار باغ محبت
به جاویدانه گی آسمانی که بستری
آرام مه و خور و ستاره هاست
می چرخم با دستانی تهی گرد
باغستانی که سیطره شاخه شاخه
گل و گل واژه های
تاکستانی مهر ورزان حدث عرفان اند
جلوه گاه مهر دوزان هنر
ارادت بر خواسته
وز اندرون ام خدمت بنام مهدی
تا بر وصف بشیر که سال هاست
آسمان سرایی روی
احساس های که نه بر اصل جمال اند
نه بر وزن کمال اما چهره نمای
یک
خاک نمود مردی از تبار آدم
با تکثر درد های وافر گاه در غربت
خیره مانده ای گاهِ خرد و خمیری در وطن
وطنی که هیچ گاه فضایش از دود عاری نیست
چه پر درد می کوشد به عشق وطن
حتی به سراب های کودل بسته آب اش می نمایند
اندر تحول وجودی که نه سرِ سویدا باشد نه لانه عنقا نه دوری از جان آدم های بی خیال
که امروز ها باز دل خوشی می کنند آنانی که بر دست دیگرانند
مهدی عزیز
تا فردای دگر شما را بخداوند می سپارم
میدانم که کلید واژه گان بر دست توست
و درباغ محبت باغبان جهانم هستی