شکوهی وقار
آری درست است که آن کوچه های تنگ
دیوار های خام گلی بر کنار داشت
آری گهی ز پخسه و گاهی ز خشت خام
وآن خاک و گل بکوچه هوای غبار داشت
آری در آن زمان کسی هم زور و زر نداشت
یک لقمه نان سادۀ بر سفره بار داشت
آری خبر ز موتر لکس و جدید نبود
سرویس های شهری مسافر قطار داشت
کس هم شکایت از معاش کم خود نمی نمود
با عزتی به نفس، شُکوهی وقار داشت
آداب و احترام چو گل های باغ بود
مردانگی و مهر که رنگ بهار داشت
قربان مادران فدا کار شهر من
انسانیت به کابل ما افتخار داشت
سنگین بود متانت مردان کوچه ها
دلسوزی در نهاد همه اقتدار داشت
آداب و احترام اصول جوانی بود
پوشیدن عیوب رخ خوشگوار داشت
آری میان فقر همه خنده می زدیم
آهنگ رادیویی نوید ز یار داشت
نوروز و عید ما که سراسر به خوشی بود
با کار هیچکس ، کس دیگر نه کار داشت
صلح و صفا و عشق و محبت رواج بود
هرکس برای خویش یکی غمگسار داشت
نابود شد خزانۀ فرهنگ شهر ما
هرچند آرزوی همایون شمار داشت
سید همایون شاه «عالمی»
۶ دسامبر ۲۰۲۰م
هیمارکیت – ورجنیا
ایالات متحده امریکا
درود ها نثار برادر محترم همایون جان عالمی و تشکر از سروده زیبا و مملو از احساس تان . مهدی بشیر
درود و مهر برادر معزز و ژورنالیست موفق و دانشمند جناب مهدی بشیر، جان سپاس از زحمات تان در قسمت دیزاین و نشر این سروده در سایت زیبا و پرمحتوای ۲۴ ساعت برایتان سعادت و سرفراز تمنا دارم زنده باشید