۲۴ ساعت

14 دسامبر
۳دیدگاه

( برکه  درد )

تاریخ نشر دوشنبه  ۲۴  قوس   ۱۳۹۹ – ۱۴  دسامبر ۲۰۲۰ هالند

‏‎

صبحی  و  من  بسان  شب  سرد و تاری ام

‏‎چون موج سرکشیده اى از خود فراری ام

‏‎در  لحظه هاى داغ  چو  ماهى بر آتشی

‏‎این گونه بى خیال چرا واگذارى ام ؟

‏‎بگذشت فصل   سبز بهاران من دریغ !

‏‎اکنون براى فصل   خزانم قنارى ام

‏‎خونست قلب من، جگرم داغ ماتمیست

‏‎گریم به حال خویش و غم و سوگوارى ام

‏‎از درد آب گشته ام و سرنوشت من ؛

‏‎چون اشک از دو دیده چى بیتاب جارى ام

‏‎چون سایه پایمال   شدم؛ لیک زنده ام

‏‎گردون گمان نداشت چُنین بُرده بارى ام

‏‎تارِ  رگان ” من ” شده سه تار یاس  و غم

‏‎گوش زمانه کر  شده از آه و زارى ام

‏‎دست منست و  دامن لطف تو دستگیر!

‏‎باشد که ” دست غیب ” کند غمگسارى ام

‏‎ زهره صابر هروی

۱۰/۱۲/۲۰۱۷

 

۳ پاسخ به “( برکه  درد )”

  1. admin گفت:

    سروده بسیار زیبا و دکلمه عالی. درود به خواهر گرامی زهره جان صابر هروی . مهدی بشیر

  2. زهره (صابرهروی ) گفت:

    برادر نهایت بااخلاص و مهربانم جناب مهدی جان بشیر ! سپاسمند اینهمه زحمات و ‌تلاش های جبران ناپذیر تان در راه فرهنگ و ادب !! برقرار و مانا باشید 💐🙏🏻

  3. قیوم بشیر هروی گفت:

    کاکازاده گرامی ام زهره جان صابر هروی ، قلم تان را رنگین و طبع زیبای تان را رسا می طلبم ، سعادتمند باشید. بسیار عالی بود ، لذت بردم.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما