۲۴ ساعت

21 فوریه
۸دیدگاه

از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی

تاریخ  نشر  یکشنبه  سوم  حوت  ۱۳۹۹ – ۲۱  فبروری ۲۰۲۱ هالند 

حکایت ۲۹۸

تا    توانی   زندگانی    آنچنان   با   همه

بشنو از من ، این نصیحت یاد بادا از منت

کاستین  ها  در غم تو  تر کنند از آب گرم

گر نشیند  خاک  نرمی  ناگهان  بر  دامنت

« شرف الدین حسام نسفی »

پاس خاطر رعیت

بعد از گرفتاری عمر ولیث صفاری بدست امیر اسمعیل سامانی در سال (۲۸۷ هجری ) و استیلای سامانیان بر بلخ وهرات ، امیر سامانی از عمر ولیث محل خزائن اورا جویا شد، عمرو گفت :

یکی از خویشاوندان من که سام نام دارد ، وظیفهء محافظت خزائن را بعهده داشت و شاید که آنها را بطرف هرات برده باشد !

چند روز بعد امیر به هرات آمد و گروهی از اعیان هرات را خواست واز ایشان در بارهء گنجینه های عمر ولیث و سام نامی که اموال عمرو باو سپرده شده بود پرسش کرد. آنان اظهار بی خبری کردند و چون لشکریان امیر در جنگها غنیمت قابل ملاحظه ای بدست نیاورده بودند وخزانهء امیر نیز از مال تهی بود ومی بایست معاش و ماهوارهء لشکریان را تدارک نماید . جمعی از سرداران سپاه گفتند:

در شهر هرات دست کم یکصد هزار نفر زندگی میکنند ، اگر هر کدام ایشان دو مثقال طلا بخزانه تحویل کنند دوصد هزار مثقال می شود واگر یک مثقال بپردازند صد هزار مثقال طلا می شود. این مبلغ تا مدتی برای پرداخت ماهانهء سپاهیان کفایت میکند ، بهتر است که امیر امر بفرماید تا این پول حواله شود !

امیر اسمعیل گفت :

من مردم این شهر را امان داده ام اکنون بر خلاف عهد و پیمان خود نمیتوانم رفتار کنم.

آنگاه برای اینکه سرداران لشکر این بحث را تجدید نکنند واو را بگرفتن چنین مالی از مردم هرات تحریک ننمایند بسرعت از شهر هرات خارج شد و سپاهیان را نیز امر کرد تا همراه با وی حرکت کنند.

وقتی که بیک منزلی شهررسیدند و توقف نمودند همان اشخاص بار دیگری نزد وی آمده گفتند :

بیرون آمدن از شهری که هنوز چنانکه باید و شاید بران تسلط نیافته ایم خلاف حزم و احتیاط است !

امیراسمعیل گفت :

همان خدائی که اسپ عمر و لیث را بدون اینکه زد و خوردی در میان دولشکر واقع شود پیش من دوانید و عمر و لیث را بدست من گرفتار ساخت قادر است که احتیاجات لشکر مرا بدون اینکه باعث پریشانی مردم بیگناه و سبب آزرد گی بینوایان شوم بر آورد و مرا از ستم دربارهء زیر دستان نگاه دارد !

اشخاص مذکور از نزد او بیرون رفتند اتفاق در همان وقت از درون حرمسرا خبر آوردند که یکی از زنان حرم گردن بندی را که مرصع به قطعه های لعل و یاقوت بوده از گردن بیرون آورده و در جائی نهاده بوده پرنده ای بتصور آنکه گوشت است از هوا فرود آمده وآنرا برداشته است !

نزدیکان امر بر اسپان سوار شده در تعقیب آن پرنده روان شدند وپرندهء مذکور گردن بند را از منقار افگند و گردن بند در چاهی که در آن حدود بود افتاد .

ریسمان حاضر کردند و بر کمر کسی بسته اورا بچاه فرستادند که گردن بند را پیدا کند.

هنگامیکه جوینده گردن بند در جستجوی آن بود متوجه شد که در داخل چاه نقبی است که بجائی میرود وارد نقب شد و چند صندوق در آنجا یافت ، آنها را بیرون فرستاد و نزد امیر بردند معلوم شد که خزانهء عمرولیث بوده که سام آنها را از بلخ به هرات آورده و در آن موضع که دور از محل رفت و آمد مردم بوده است مخفی کرده بوده وارزش آنها چندین برابر مالی بود که بامیر پیشنهاد کرده بودند تا از مردم هرات بستاند واو این پیشنهاد را رد کرده بود.

سلسله این حکایات آموزنده ادامه دارد

 

۸ پاسخ به “از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی”

  1. admin گفت:

    روح پدر گرامی ما استاد بشیر هروی شاد و یادش گرامی . تشکر از برادر عزیزم قیوم جان بشیر هروی که همیشه در قسمت تایپ و ارسال این حکایات آمورنده به سایت ۲۴ ساعت همکاری مینماید. مهدی بشیر

  2. حسن فروغ گفت:

    خداوند روح استاد مرحوم را شادو جایش را بهشتِ برین داشته باشد

  3. admin گفت:

    روح استاد بزرگ شاد باد، ایشان بزرگترین خدمات ادبی را برای میهن عزیز ما انجام داده اند خداوند ایشان را غریق رحمت نماید و یاد شان همیشه گرامی باد.

  4. عبدالهادی رهنما گفت:

    روح استاد فرزانه و گرامی . مورخ نویسنده ، شاعر ومنجم شهیر جناب استاد علی اصغر بشیر هروی جاودانه شاد باد .

  5. نصیر مهرین گفت:

    این کتاب، گزینه ها و آموزنده گی هایش، یک گنجینه است.

  6. admin گفت:

    روح استاد بزرگوار شاد و یاد شان همیشه گرامی باد

  7. برهان الدین سعیدی گفت:

    دوست بزرگوار و دانشمند محترم مهدی « بشیر » صاحب !
    حکایت شماره « ۲۹۸ » بنام پاس خاطر رعیت؛ دانشمند فرزانه شاد روان استاد علی اصغر « بشیر هروی » صاحب را خواندم و از آن پند گرفتم.
    رب العالمین بهشت فردوس را نصیب استاد بزرگوار بگرداند و برای شما دوست معظم و فامیل محترم ؛ صحت، طول عمر ، اجر جزیل و خیر و برکت نصیب کند .
    بااحترام
    برهان الدین « سعیدی»

    http://www.said-afghani.org/seite-makalat/ustad-bashir-herawi-25.09.2011/hakaeate-%20298-23.02.2021%20Bashir%20Herawi.pdf

    • admin گفت:

      جهانی سپاس از برادر دانشمند و گرامی جناب آقای برهان الدین سعید و نشر این حکایات در ارگان نشراتی صلح و تفاهم مولانا سعید افغانی . روح زنده یاد داکتر سعید افغانی شاد وجنتها نصیبش . از خواننده گان گرامی تقاضا میکنم که با کلیک کردن لینک بالا علاوه از این حکایات دهها مطالب آموزنده و جالب را هم مطالعه نمایند . مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما