تن احساس
تاریخ نشر دوشنبه ۱۶ حمل ۱۴۰۰ – پنجم اپریل ۲۰۲۱ هالند
بر تن احساس من هر شب غزل پاشید و رفت
واژه واژه برگ عشقش بر دل من چید و رفت
پا به پاى من نشسته تا طلوع افتاب
در میان خانه ام تا عطر او پیچید و رفت
نیمه شب مى گفت مى مانم کنارت بى قرار
نا شکیب و منتظر وقتِ سحر خندید و رفت
خنده از خورشید مى اورد برایم ساعتى
بر تمام روز هایم اندکى تابید و رفت
لحظه لحظه قصه ى از او سرودن بود و بس
از هراس رفتنش این سینه مى لرزید و رفت
دست من بیرون کشید چه ساده از دستان خود
چشم من بر شانه اش آهسته گک بارید و رفت
من گذشتم از تمام ارزو هاى خودم
لا به لاى گفتگو حرف مرا نشنید و رفت
ولیه ارین
۳ / اپریل / ۲۰۲۱
سروده زیبا و مملو از احساس . درود به شاعر گرامی محترمه بانو ولیه جان ارین . مهدی بشیر