شیوهء داستانسرایی امیر خسرو
تاریخ نشر جمعه ۱۶ میزان ۱۴۰۰– هشتم اکتوبر ۲۰۲۱ هالند
این مقاله از مجموع مقالات دانشمندانی استخراج شده که بتاریخ ۲۱ حوت سال ۱۳۵۳
در سیمینار امیرخسرو بلخی قرائت گردیده و بعدآ بصورت کتاب مستقل بنام
(مجلس امیرخسرو بلخی) توسط انتشارات بیهقی در کابل بچاپ رسیده بود.
شیوهء داستانسرایی امیر خسرو
نمونهء مثنوی هشت بهشت
بقلم: زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی
بخش نخست:
مطلبی که بنده می خواهم درین مجلس گرامی ، بعرض حضار محترم برسانم این است که امیر خسرو بلخی مشهور به دهلوی ، گذشته از اینکه به گواهی دیوان اشعارش شاعری نازکخیال و توانا بود ، و علاوه بر اینکه از مطالعه اثر منثورش « اعجاز خسروی » بر می آید که دبیری بلیغ و اندیشمند بود ، و صرف نظر از اینکه مثنوی های تارخیش او را به عنوان یک مؤرخ جهان بین و حقنویس معرفی میکند و با وصف اینکه به شهادت مثنوی « مطلع الانوار » ش، عارفی با خبر از همه مراتب سیر و سلوک بشمار میرود و در عین حالی که بگفته خودش و به گواهی اکثر مؤرخان و تذکره نویسان و محققان ، در موسیقی و آهنگ سازی استاد بوده است، یک داستانسرای چیره دست و آگاه از تمام رموز و دقایق داستانسرایی نیز بوده است .
بنده در ضمن این گفتار، میخواهم از میان جلوه های مختلف شخصیت این فرزند گرانمایهء بلخ که در دامان هند پرورش یافته است ، نکاتی را در باره هنر داستانسرایی او و شیوه ای که وی برای داستانسرایی برگزیده بود، به عرض برسانم:
البته ، دانشمندان محترمی که درین محضر تشریف دارند، بهتر میدانند که هنر داستانسرایی به معنی بیان قصه و داستان در طی سخن منظوم با هنرنگارش داستان به مفهوم مصطلح امروزی که زیر عناوین حماسه، رومان ، ناول ، فیبل، کنت ، فانتیزی ، درام و جز اینها می آید یابه معنی قدیمی آن که عبارت از روایت ساده قصه و تمثیل و حکایت است نه تنها فرق دارد، بلکه چون داستانسرا مقید است که هم اصول و روش های خاص داستان نویسی را رعایت کند وهم قواعد شعر و شاعری را در نظر داشته باشد کاری به مراتب دشوارتر است اما داستانسرای بزرگ ما – امیرخسرو – بخوبی توانسته است در خلال مثنوی های داستانی خویش مهارت و چیره دستی خود را در این کار دشوار نشان بدهد و هردو طرف معادله را در نظر بگیرد.
البته امیر خسرو، مبتکر هنر داستانسرایی نیست تو قبل از او بسیاری از سخنوران و شاعران نامی، به این کار دست زده اند بطوریکه میتوان گفت که تاریخ داستانسرایی در ادبیات دری، اگر مقارن با پیدانیش شعر دری نبوده باشد بیشتر از نیم قرن تا یک قرن فاصله نخواهد داشت ، زیرا میدانیم که هموطن امیرخسرو، ابوالمؤید بلخی ، داستان « یوسف و زلیخا » را تقریبآ در اواخر قرن سوم هجری به نظرم آورده بوده وهموطن دیگرش ، ابو شکور بلخی ، داستانی بنام « آفرین نامه » داشته که در سال ۳۳۳ هجری پرداخته بود و قسمتی از ادبیات پراگندهء آن در فرهنگ نامه ها به شهادت بعضی از لغات آمده است و نیز هموطن دیگرش دقیقی بلخی – به نظم داستان حماسی فرمان روایی گشتاسپ و ظهور زردشت پرداخته است که هزار بیت آن در شاهنامهء فردوسی بعینه نقل شده است ، همچنان ، رودکی کتاب کلیله و دمنه را ، عنصری داستان وامق و عذرا و چند داستان دیگر را، عیوقی داستان ورقه و گلشاه را ، فردوسی سرگذشت فرماندهان و پهلوانان آریانا بخصوص رستم و سهراب را ، اسدی طوسی سرگذشت گرشاسپ را ، ابن ابی الخیر بهمن نامه را ، عطاء بن یعقوب رازی برزو ونبیرهء رستم را ، فخرالدین اسعد گرگانی ، قصهء ویس و رامین را، نظامی گنجوی داستانهای خسرو وشیرین ، لیلی و مجنون ، اسکندر و بهرام گور را وشعرای ناشناختهء دیگر داستانهایی چون سامنامه ، فرامرزنامه ، جهانگیر نامه ، بانوگشسپ نامه ، بهمن نامه ، آذر برزین نامه ، سرگذشت کبک کوهزاد و امثال آن را به نظم درآورده اند.
ونیز شعرایی عارف مشرب چون سنائی غزنوی ، فریدالدین عطار، مولانا جلال الدین بلخی ، سعدی شیرازی و نظامی گنجوی سابق الذکر ، در ضمن مثنوی های عرفانی و اخلاقی به ذکر یک سلسله حکایات اعم از کوتاه یا دراز که آن نیز نوعی از داستانسرایی است پرداخته اند و بدون تردید ، غیر از آنچه یاد شد، ده ها ( و شاید صدها ) داستان حماسی یا عشقی دیگر در فاصلهء پیدایش شعر دری تا زمان امیرخسروتوسط شاعران نامی وگمنام ، سروده شده بوده که اکنون نه از گویندگان آنها هیچ گونه نام ونشان باقی مانده ونه از آنچه سروده اند اثری یا خبری برجاست ، که نه از تاک نشان است ونه از تاکنشان .
اما امیر خسرو گرچه مبتکر داستانسرایی بمعنی عام آن نیست ولی این مزیت را دارد که در کار داستانسرایی همانطوریکه استادان محترم دکتور محمد استعلامی و محمد عثمان صدقی بیان فرمودند ، نوآوری هایی کرده و روشهای تازه ای درین فن ابداع نموده است چنانکه به عرض حضار محترم خواهد رسید.
این نکته هم قابل یادآوری است که آگاهی کامل از شیوهء داستانسرایی امیر خسرو ، بطوریکه همه میدانند ، مستلزم مطالعهء دقیق همه داستانهای منظوم و مقایسهء آنها با داستانهایی است که قبل از وی به نظم آورده شده بخصوص خمسهء نظامی که امیرخسرو نسبت به آن اعتنایی خاص داشته و خمسهء خود را بر اساس آن ، بنیاد نهاده است .
اما این کار، چون ازیکسو به همت تنی چند از استادان حاضر صورت گرفته است و از سوی دیگر این بنده با مسئلهء مهم رعایت وقت گرانبهای دانشمندان حاضر، روبرو بوده برخود لازم میدانست که در رعایت ایجاز و اختصار بکوشد تا اگر سخنانش به قیمت وقت حضار محترم وافی نباشد ، لااقل کمتر احساس شرمندگی کند ، از آنرو، بادر نظر گرفتن دو نکته یاد شده، از میان داستانهای منظوم امیر خسرو، تنها مثنوی هشت بهشت او اساس این گفتار قرار داده شد.
وجه انتخاب بخصوص این مثنوی هم اینست که داستانسرای ما در هشت بهشت چند داستان را که هرکدام محیط جداگانه و طرح خاصی دارد ، آورده است یعنی داستان رزمی ، بزمی ، علمی ، اخلاقی ، افسانه محض و نیمه افسانه را در این مثنوی می توان یافت که پژوهندهء شیوهء داستانسرایی امیرخسرو را در لابلای این داستانها می تواند جستجو و بررسی کند.
شاید چندان بی مورد نباشد اگر مختصری در باره معرفی هشت بهشت گفته آید:
هشت بهشت ، یک مثنوی به بحر خفیف بر وزن حدیقه سنائی و جام جم اوحدی و هفت پیکر نظارمی است . این مثنوی جزء پنجم از خمسه امیر خسرو را تشکیل میدهد و داستانسرای ما در این مثنوی ، صحنه هایی از زندگی بهرام گور را که آمیخته با عیش و نشاط و تفریح بوده است ، شاعرانه نقاشی کرده است . نعمان بن منذر مربی بهرام که در این مثنوی وزیر و همه کارهء دولت اوست برای آنکه اندیشه بهرام را از شکار که مهمترین تفریح او بود ، منصرف سازد و او را از بیابانگردی به شهر منتقل سازد ، هفت قصر که از حیث زیبایی و ناز ونعمت ، مثل هفت بهشت است می سازد و هفت شاهدخت را از هفت گوشه دنیا به همسری بهرام طلب میکند و درین قصر ها می نشاند وهریک ازین قصر ها با روزی از ایام هفته مناسبت نجومی دارد و به رنگی که منسوبه به اختر مربوط به همان روز است ساخته شده، و بهرام در هرروز از هفته با لباسی متناسب با آن روزو آن قصر نزدیکی از بانوان قصر نشین خود میرود و او هم داستانی که با همان رنگ مناسبت دارد برای بهرام میگوید.
اولین نوآوری که در کارهای امیرخسرو دیده میشود ( اگر چه بطور مستقیم مربوط به داستانسرایی نیست ولی چندان بی ارتباط هم نیست ) این است که وی با آنکه در هنگام سرودن مثنویهای داستانی خود ، از شاعران به اصطلاح درباری بشمار میرفته است ، در مثنویهای خود و از آنجمله در هشت بهشت ، مدح و ستایش مرشد روحانی و پیرخود خواجه نظام الدین اولیا را بر مدح فرمانروای زمان خویش سلطان علاءالدین محمد خلجی ، متقدم قرار داده است .
در هشت بهشت ۴۶ بیت در مدح خواجه نظام الدین اولیا سروده و داد سخن داده است وحتی آب پاشوی و مسواک و نعلین وی را توصیف کرده است :
سرورانِ سلوک در کویش
مسح کرده ز آب پا شویش
وان سواکش که عمدهء دین است
درج در را کلید چوبین است
در دل عاشقان پردهء راز
بانگ نعلینش ارغنون نیاز
ادامه دارد…
روح پدر گرامی ما زنده یاد استاد بشیر هروی شاد و یادش گرامی . مقاله ارزنده و عالیست . دوستان عزیز را به مطالعه آن دعوت میکنم. مهدی بشیر
مهدی جان عزیز زحمات قابل قدر تان را می ستایم ، روح پدر گرامی ما شاد و خشنود باد ، مقاله زیبا و خواندنی بود.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – آسترالیا
روان گرامی شاعر نستوه و پرافتخار شادروان علامه علی اصغر بشیر هروی بزرگوار شاد و غفران بی انتها خدای مهربان باد !
با عرض احترام و ارادت خدمت شما جناب آقای مهدی بشیر
وسپاسگزاری از زحمات بیدریغ شما . دعای خیر و رحمت داریم به درگاه خداوند ج برای آمرزش و شادمانئ روح پدر گرامی شما .
فقدان چنین بزرگوارانی را امروز بیشتر از دیروز احساس میکنیم.
در آن قسمت از مقاله که فرمودند ( نه از تاک نشانی ماند و نه از تاکنشان ) مشاهده میکنیم که امروز ( تاکستان ) هم در خطر است.
برای شما و همه عزیزانتان بهترینهارا آرزومندم.
خداوند روح ایشان را شاد داشته باشد !
چه پر افتخار است آثار باارزشی که از ایشان بجا مانده و همه میتوانند از آن استفاده کنند
و شما مهربان در پناه خداوند باشید که از داشته های گنجیه های شان با هموطنان تان شریک میسازید