۲۴ ساعت

23 مارس
۱۳دیدگاه

شیوهء داستانسرایی امیر خسرو

تاریخ نشر چهارشنبه سوم  حمل ۱۴۰۱ –  ۲۳ مارچ  ۲۰۲۲ هالند

این مقاله از مجموع مقالات دانشمندانی استخراج شده که بتاریخ ۲۱ حوت سال ۱۳۵۳ در سیمینار امیرخسرو بلخی قرائت گردیده و بعدآ بصورت کتاب مستقل بنام (مجلس امیرخسرو بلخی) توسط انتشارات بیهقی در کابل  بچاپ رسیده بود.

شیوهء داستانسرایی امیر خسرو

نمونهء مثنوی هشت بهشت

بقلم: زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی

بخش آخر :

توصیف :

توصیف هم یکی از اجزای مهم داستان است که برقوت داستان می افزاید و مفهوم آن بیان حالات وحرکات اشخاص داستان و نمایش محیط داستان است .

شرط عمدهء توصیف در داستان این است که داستان نویس یا داستان سرا، محیط داستان یا حالات وحرکات اشخاص داستان را بطوری در نظر خواننده جلوه بدهد که او گمان کند با یک واقعیت روبرو می باشد یعنی همان محیط وهمان حالات وحرکات در نظر او مجسم شود، داستانسرای ما، در مثنوی هشت بهشت این کار را به بهترین صورتی انجام داده است بطور مثال: در داستان دلارام چینی : وصف تیراندازی بهرام برد و آهو، وصف بیابانی که دلارام از آن با پای پیاده عبور کرد و بالاخره توصیف نوا زندگی دلارام در صحرا و آمدن ورفتن آهوان بر اثر نوای موسیقی او شاهد این ادعا است و این توصیف محیط داستان از داستان مربوط به روز چهارشنبه هم خواندنی و شنیدنی است :

دید  ناگه   دری  فراخ   از  دور

آفتاب   او  فگندن   در  وی  نور

رفت و زان در برون دوید چوباد

روضه ای  دید  پر گل  و شمشاد

لاله  بر کف  گرفته   جام  شراب

نرگس  از مستی  او فتاده  خراب

گشته  باد  از  شکوفه  عنبر بوی

سبزه ها  نو دمیده  بر لب  جوی

سو بسو از  درخت  میوه  قطار

شاخ  سر بر زمین  نهاده  ز بار

مثال دیگر : توصیف حرکات از داستان روز سه شنبه :

نقبزن   باز  ز  وی  هنر بگشاد

خاک  را در ببست  و در بگشاد

کرد   ره   تا  به   جایگاه  سفید

زیر زیر  زمین   به  ماه  رسید

گل  به  پولاد  می شگافت چنان

که  ز  اندیشه   می ربود  عنان

تا  رسانید  نقب  را  به  درست

در ستونی که دستگه می جست

داد نوبت به  مرد چوب  تراش

تا کند  چون  را  درونه خراش

رفت  در رخنه  تیشه زن حالی

تا به  صنعت  ستون  کند خالی

آهن   تیز   را   به   کار  آورد

چوب  را دل  به خارخار آورد

نقش درمغزچون ازانسان بست

که  بدانگونه  نقش نتوان  بست

اول  اندر  ستون   گشاد   دری

پس  به هر تخته کرد نو هنری

نرد بانی  در آن  درون  تا  بام

پایه  بر پایه  راست  کرده تمام

مثال دیگر : توصیف حالات از داستان روز یکشنبه :

می گذشتش  به  کنج  تنهائی

روزگاری  به  نا   شکیبائی

غم همی خورد غمگسار نداشت

مونسی  جز خیال  یار  نداشت

اجزاء مهم داستان که هر داستان نویس یا داستانسرا باید در اثر خویش مورد توجه قرار دهد ، همین ها بود که یاد شد ولی یک عنصر بسیار با ارزش که بر لطف و رونق داستان می افزاید و آنرا مطبوع خاطر می سازد هم هست که این بحث بدون ذکر آن ناقص خواهد بود و آن نقش زن در داستان است خواه زن بحیث شریک زندگانی مرد باشد یا بعنوان مادر و پرورنده او و یا معشوقه و محبوبه او ویا معارض و حریف او بهرحال داستانهایی که زن در آنها نقشی را ایفا مینماید این نقش منفی باشد یا مثبت هرچه باشد داستان را دلنشین تر می سازد و خواننده و شنونده را بیشتر جذب میکند .

داستانسرای ما ازین نکته غافل نبوده است واز نقش زن ، داستان های منظوم خود را چاشنی مطبوعی داده است بخصوص داستانهای شیرین و خسرو ومجنون ولیلی وهمین مثنوی هشت بهشت که از آغاز تا انجام آن بر محور حالات و حرکات زن، می چرخد.

امیر خسرو در مثنوی هشت بهشت ، هنوز بر سر داستان بهرام وهفت گنبد او نرفته که بیاد ارزش وجودی زن درین جهان می افتد و زبان به نصیحت دخترک هفت ماه خویش بنام عفیفه می گشاید و در طی ۷۶ بیت نکاتی را که به عقیده خودش عبارتست از آنچه یک دختر باید بداند بیان میکند و ضمنأ در باره اهمیت زن بدینگونه سخن میگوید.

پدرم  هم   ز  مادر  است  آخر

مادرم   نیز  دختر  است   آخر

گرنه بردر ، صدف نقاب شدی

قطرهء    آب   باز   آب   شدی

دانه  بی کشت و کی  به بار آید

آسمان  بی  زمین  چکار   آید؟

بی پدر ممکن است  شد  معلوم

چون  مسیحا  ز مریم  معصوم

لیک بی  مادر  خجسته   وجود

ولدی  را  نگفت  کسی   مولود

وشاید اینکه هیچیک از داستانهای هشت بهشت را تا در آن نقشی بعهد زن وانگذاشته، بپایان نرسانیده است بنابر همین اهمیتی است که به وجود زن قائل بوده است . ما در هشت بهشت امیر خسرو، چهره های متعدد و مختلفی از زنان که هرکدام خوی وعادت جداگانه دارند می بینیم که داستانسرای ما حالات و حرکت و اندیشه ها و گفتار آنان را چاشنی داستان قرار داده و بر لطف و جذابیت داستان افزوده است و زن پاکدامن ، زن خود فروش ، زن با وفا ، زن ریاکار ، زنیکه میتواند به نیروی اندیشه خود مشکلات را حل کند ، زنی که نادانسته باعث ایجاد مشکلات میشود ، زنی که با صبر و حوصله سخن خود را به کرسی می نشاند ، زنی که قوهء استدلالش ضعیف است و چند تیپ دیگر که آوردن مثال و نمونه گفتار و کردار آنان باعث اطالهء کلام میشود و باید هشت بهشت را دید و از زبان خود امیر خسرو شنید.

با توجه به اینکه امیر خسرو قبل از آنکه داستانسرا باشد یک شاعر است و آنهم شاعری استاد که به گواهی دیوانهای متعدد شعرش راه در آمد و بیرون شد از مضایق و دقایق سخن را نیک میدانسته است ، تصور میکنم بحث بیشتر در باره فرم و هیأت داستانهای منظومش و تطبیق آنها با اصول و روشهای داستانسرایی ، نوعی از توضیح واضحات باشد و بنابراین شاید بهتر آن باشد که داستانهای منطوم او را از یک نگاه دیگر مورد توجه قرار دهیم و آن نتیجه گیری داستانسرا از داستان است.

قبلا عرض شد که امیر خسرو در هشت بهشت انواعی از داستان را گرد اورده است : رزمی ، بزمی ، علمی ، اخلاقی ، افسانه و نیم افسانه ، از طرف دیگر ما امیر خسرو را به صفت یک عارف هم می شناسیم زیرا وی در محضر پیری روشن ضمیر چون خواجه نظام الدین اولیا تربیت عرفانی یافته و مرشدش از سوزی که در سینه وی بوده است بارها یاد کرده وامیر خسرو نیز چندان ارادت واخلاص به آن صوفی وارسته داشته است که هرجا فرصت یافته زبان به مدح وثنای وی گشوده وچنانکه در صدر این گفتار گفته شد یا او را بریاد فرمانروای دیار خویش مقدم قرار داده است.

آیا یک چنین مرد عارف مشرب را چه انگیزه ای وامیدارد تا افسانه ببافد و داستان بسازد؟ بعقیدهء بنده ، او فقط یک انگیزه دارد و آن عشق و محبتی است که به انسان وبه مقام انسانی دارد، او می بیند که مردم روزگار از پند و موعظه و نصیحت به افسانه و داستان بیشتر رغبت دارند و این خاصهء مردم روزگار او نیست بلکه در هر عصر و زمان و در هر شهر و دیار هواخواهان قصه و حکایت از دلبستگان وعظ و نصیحت زیاد تر بوده اند و هستند و خواهند بود زیرا داستان ، خود زندگی است و حب زندگی هم خاصهء آدمی . او شاهد کشمکش های پادشاهان معاصر خویش است و حتی نزاع و پرخاشی را که میان معزالدین کیقباد و پسرش بغراخان رخ داده بچشم خویش می بیند و از کارجهان به شگفت اندر میشود، او نیک متوجه است که مردم روزگارش در زیر بارگران استبداد به ناله درآمده اند و اما مستبدان توقع دارند که شاعران تیغ و رمح و تیر و کمان ایشانرا بستایند و در ستایش خونریزی های آنان داد سخن بدهند، او احساس میکند که به هرقیمتی که باشد باید مسئولیتی را که بعنوان یک شاعر در برابر جامعه دارد، انجام بدهد واگر اظهار حقایق به صراحت ممکن نیست در لباس شعر و افسانه باید بیان کند. از آنرو داستانسرا میشود و آنچه دل تنگش میخواهد میگوید.

داستان بهرام و دلارام چینی را بیان میکند تا به کنایه عیاشی و استبداد و خود خواهی را نکوهش کرده باشد وبه صراحت اهمیت کار و پشتکار را باز گفته باشد.

داستان نعمان وساختن هفت گنبد و آراستن هر گنبدی را از درون و بیرون به زر و جواهر رنگارنگ میگوید تا کمال عیاشی جوانی را که هر روز با تبدیل جامعه به یکی از گنبد ها میرود وماجرایی نواز زبان بانویی زیبا می شنود ، نمایش داده باشد.

داستان فرمالنروای سراندیب و سه پسرش را می آورد تا فضیلت علم وهنر را بتواند بیان کند.

داستان حسن زرگر و زنش را حکایت میکند تا نشان بدهد که از مغز متفکر آدمی چه کار ها که ساخته نیست ؟

داستان فرمانده هندستان را نقل می نماید تا مزایای خویشتن داری و تملک نفس را همراه با فضیلت عشق و وفای زن تمثیل کرده باشد.

داستان پنج یار هنرشناس جوان را نظم میکند تا نشان بدهد که در سایه همآهنگی و همکاری مشکلی نیست که آسان نشود.

داستان پسر بازرگان را بیان میکند تا مفاسد خوشباوری و بی احتیاطی را خاطر نشان نموده باشد.

داستان پسر فرمانده یمن را قصه میکند تا فرق میان ریاکار خائن و وفادار امین را آشکار ساخته باشد و پردهء مزوران را بالا بزند.

داستان فیلسوف ختنی و تمثال رویین را شرح میدهد تا ارزش و مقام زن عفیف و پاکدامن را بیان نموده باشد.

و بالاخره داستان گم شدن بهرام را در پایان کتاب می آورد تا کوتاهی عمر آدمی و پوچی غرور و مستکبری را اعلام کرده باشد.

اما نتیجه گیری امیر خسرو از داستانهایش به این سادگی که فهرست وار یاد شدنیست ، بلکه مانند یک جامعه شناس کهنه کار تیپ های گوناگونی از جنس آدمی را مورد مطالعه قرار میدهد حرکات و اعمال اشخاص داستانهایش را به دقت تعقیب می نماید ، خوب و بد هر کدام را به میزان اندیشه می سنجد و هرجا که لازم باشد برای تنبیه و بیداری خواننده نکته ای میگوید که هم جزء داستان هست و هم نیست و اینکه گلچینی مختصری از آن نکته ها : 

هر  کجا   قلبکار  و   دزد    بود

گر  سیاست   کنند     مزد    بود

*     *     *

آنکه  او   کیمیای   جان    دارد

زر چه  باشد  که  دل بدان  دارد

*     *     *

شمع باشد هنر که چون افروخت

زان یکی صد چراغ بتوان سوخت

*     *     *

آن عمل  کز خیال  گشت درست

مزد  نیز  از  خیال   باید  جست

*     *     *

جفت هرکس ز جنس  وی  باشد

آدمی  جفت    مرغ    کی   باشد

*     *     *

سخنی    کز  خطاست   پیوندش

نیک    نبود    گشادن  از  بندش

*     *     *

چون  نوازش  ز حد  فزون  آید

شکر آن  هم   ز حد  برون   آید

*     *     * 

تشنه  کز  آب   سیر  شد  جانش

میل   نبود   به    آب    حیوانش

*     *     *

زاهن آنان  که  مغز کان  خارند

زر  ستانند   و   سنگ   بگذارند

*     *     *

گرچه بلور روشن است به  تاب

کی   نشیند  بجای   در  خوشاب

*     *     *

تن چوخواهد گذاشت هرچه که داشت

نیکبخت  آنکه نام  نیک  گذاشت

*     *     *

گرچه گوهر به قیمت است عزیز

قیمیت   هست   کهربا    را   نیز

*     *     *

زنگی   ارچه   سیاه   فام   بود

نزد   مادر    مه    تمام     باد

*     *     *

خصم را دیده عیب کوش بود

دیدهء دوست  عیب پوش بود

پایان

 

۱۳ پاسخ به “شیوهء داستانسرایی امیر خسرو”

  1. admin گفت:

    ضمن عرض تبریک بمناسبت سال نو ۱۴۰۱ خورشیدی و نوروز باستانی به همه خوانندگان محترم و بخصوص برادرعزیزم  قیوم جان که از شهر ملبورن آسترالیا با وجود مصروفیت های زیاد زحمت  کشیده آخرین بخش ( مقاله شیوهء داستانسرایی امیر خسرو) نوشتۀ پدر گرامی ما شاد روان استاد علی اصغر بشیر هروی را آماده و تقدیم شما خوانند گان عزیز سایت ۲۴ ساعت و فیسبوک های آن نموده است . مهدی بشیر

  2. عبدالله هروی گفت:

    برادران گرامی آقایان مهدی بشیر و قیوم بشیر
    جهانی سپاس ازشما بابت نشر این مقاله عالی و زیبا استاد بزرگوار بشیر هروی در سایت وزین ۲۴ ساعت .

  3. عنایت الله بصیر گفت:

    سال نو خوش وبهاری پرشکوفه باآرامش خاطر داشته باشید عزیزان. روح استاد علی اصغر بشیر هروی شاد

  4. Rendan Kharabat گفت:

    استاد علی اصغر بشیر یکی از چهره های ماندگار عرصه ادبیات .شعر می باشند . تکرار شان با دریغ و درد فراوان در این کشور پر آشوب امریست محال و ناممکن . روحشان شاد و یاد شان ماندگار .

  5. admin گفت:

    ممنون از حسن نظر شما دوست گرامی. مهدی بشیر

  6. Hekmat Hosseini گفت:

    خداوند مغفرت کند روحشان شاد یادشان گرامی

  7. قیوم بشیر هروی گفت:

    برادر گرامی ام مهدی جان عزیز !
    با سپاس از زحمات قابل قدر شما و اظهار امتنان از حضور همه عزیزان روح پدر بزرگوار ما را شاد وخشنود می طلبم.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی
    ملبورن – استرالیا

  8. عزیزه عنایت گفت:

    خداوند این بزرگ مرد دانش را رحمت کند با نوشته های که از خود بجا مانده اند و چه زیبا نوشته اند .
    همچنان درود برشما عزیزان که با خواننده گان این سایت وزین و زیبا شریک میسازید .
    همیشه سلامت و موفق باشید عزیزان .

    • admin گفت:

      تشکر از حسن نظر خواهر گرامی بانو عنایت عزیز ، خداوند همه رفته گان را مغفرت کند. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما