از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی
تاریخ نشر پنجشنبه سوم سنبله ۱۴۰۱– ۲۵ آگست ۲۰۲۲ هالند
حکایت ۳۲۱
سیمای شجاع
زود خندیدی و خالی نشد از گریه دلم
امشب از دست تو ای صبح دلی پر دارم
« حلوائی »
شیرشاه سوری ، شهریار دلیر و جهانگشای افغانی (۹۴۶-۹۵۲) در آن اوقات که هنوز به سلطنت نرسیده بود و بنام شیرخان در دستگاه بابر زندگی میکرد ، یک روز در مجلس طعام ، غذائی از نوع ماهیچه بسر سفره آورده بودند و ظرفی از آن نزد او نیز نهادند.
اتفاقا وی ازین نوع طعام هرگز نخورده بود و در خوردن آن دچار یک نوع تردید که ناشی از عدم آشنائی بغذای مذکر بوده گردید و نمی خواست که در نظر حاضران مجلس حقیر و کوچک جلوه نماید ، ازین رو خنجر خود را کشیده خوردنیها را بقطعات کوچک تقسیم نموده و براحتی مشغول خوردن شد !
بابر که از اول تا آخر متوجه حرکات و افعال شیرشاه بود به وزیر خود چنین گفت :
شیرخان را نگاه کن و ببین که چقدر هوشمند است ؟ علامات بزرگواری و بزرگی و لیاقت در چهره اش خوانده میشود ، من بسیاری از افغانها را دیده ام ولی هرگز کسی را باین هوش وفراست و فرزانگی ندیده ام و چنین رفتار نجیبانه و سیمای شجاع را در جایی سراغ ندارم.
شیرخانه نیز ازینکه دید بابر طرف وی متوجه است ، حساب کار خود را کرد و یقین حاصل نمود که نسبت باو بدگمان شده است ، ازین سبب شبانه از دربار بابر فرار کرد و نزد بهادر خان لوخانی حاکم ایالت بهار رفت و در آنجا مقدمات امپراطوری عظیم خود را تهیه دید، بشرحی که در تواریخ مسطور است.
سلسله این حکایات ادامه دارد…
قسمت دیگری از کتاب هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی پدر گرامی ما شاد روان استاد بشیر هروی را که برادر عزیزم قیوم جان از شهر ملبورن کشور آسترالیا فرستاده خدمت شما خواننده گان محترم سایت ۲۴ ساعت و فیسبوک های آن مینمایم . مهدی بشیر
روح استاد علی اصغر بشیر هروی شاد یادشان گرامی باد
روح همه رفته گان شاد، شما هم سلامت باشید . مهدی بشیر
روح استاد بشیر بزرگوار شاد تشکر از شما برادران فرهنگی که این آثار ارزشمند را با ما شریک میسازید.
تشکر از حسن نظر تان همیشه سلامت باشید. مهدی بشیر
بسیار عالی بود
روح و روان جناب استاد بشیر هروی را شاد می طلبم جنت مکان شان باد .
ممنون شما خواهر گرامی . مهدی بشیر
سلام علیکم برادر دانشمند محترم مهدی « بشیر » صاحب !
حکایت شماره « ۳۲۱ » تحت عنوان « سیمای شجاع » دانشمند فرزانه شاد روان استاد بزرگوار علی اصغر « بشیر هروی » صاحب را با نهایت علاقمندی مطالعه کرده و از آن حظ و لذت بردم .
الله سبحانه تعالی روح استاد بزرگوار هروی صاحب را شاد داشته و بهشت فردوس را نصیب شان بگرداند و برای شما که در قسمت ترتیب و نشر آن زحمت کشیده اید ؛ صحت، طول عمر و اجرعظم ، عنایت فرمایند .
بااحترام
برهان الدین « سعیدی »
http://www.said-afghani.org/seite-makalat/ustad-bashir-herawi-25.09.2011/hakaeate-%20321-%2026.08.2022%20B.%20Herawi.pdf
علیک السلام برادر محترم و دانشمند جناب برهان الدین سعیدی،تشکر از لطف همیشه گی تان که این حکایت را هم در ارگان نشراتی صلح و تفاهم مولانا سعید افغانی نشر نموده اید . روح زنده یاد داکتر سعید افغانی شاد و شما و خانواده محترم سلامت باشید . مهدی بشیر
با سپاس از زحمات قابل قدر تان برادر عزیزم مهدی جان گرامی فکر کنم به آخرین حکایت های جلد اول این اثر گرانسنگ رسیدیم ، ایکاش روزی فرا رسد که دو جلد باقیمانده آن که بصورت خطی در آرشیف ملی افغانستان قرار دارد ( اگر هنوز باقی مانده باشد) بدست نشر سپرده شود.
روح پدر بزرگوار ما شاد وخشنود باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – استرالیا