۲۴ ساعت

06 سپتامبر
۴دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر سه شنبه ۱۵ سنبله ۱۴۰۱– ششم  سپتامبر  ۲۰۲۲ هالند

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

————–

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش ششم:

و در روز اول که بصحبت حضرت مخدوم قدس الله تعالی سره ۲۷۲ رسیده بوده اند میفرموده اند که شاهبازی بچنگ ما افتاده .

نسبت حضرت ایشان علیه الرحممه والرضوان ۲۷۳ در طریق بسه و اسطه بحضرت خواجهء بزرگوار۲۷۴ خواجه بهاءالحق والدین ۲۷۵ المعروف بنقشبند قدس الله تعالی ۲۷۶ سره درست میگردد،چه حضرت مخدوم قدس «الله تعالی ) ۲۷۷ سره که حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان ۲۷۸ نسبت از آنحضرت داشته ۲۷۹ ، نسبت از مولانا نظام الدین خاموش * (داشته اند ، قدس سره ) و خدمت مولانا(نظام الدین) نسبت از خواجه علاءالحق والدین المشتهر ۲۸۰ بعطار *(قدس الله تعالی سره )۲۸۱ گرفته بودند ۲۸۲ و خدمت ۲۸۳ خواجه علاءالدین (قدس سره) ۲۸۴ مرید خواجهء بزرگ (روح الله روحه وافاض علی العالمین ) فتوحه بوده اند. قدس الله تعالی ارواحهم .

حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان ۲۸۵ در ابتدأ شغل باین طریق ریاضت و مجاهدت که بلیغ اختیار کرد، بوده اند واز خلق بغایت متوحش می بوده (اند) .

مدت شش ماه خود ر ا از مردم بر کران گرفته بوده اند و به تنهائی بسر میبرده بعد از آنکه بمیان خلق در آمده اند، طریق محاوره ۲۸۶ و اسلوب مکالمه ، حضرت ایشان از خاطر رفته بوده است والفاظ مأنوسه وحشی گشته .

میفرموده اند ۲۸۷ که بتاریخ آن الفاظ بخاطر می آمد.

« در آخرین اوقات » ۲۸۸ ایشانرا جزبه ای روی نموده است و کیفیت عظیم دست داده عنان توجه بصوب کعبه و جانب قبله نهاده اند تا بکوسو رسیده اند ، آنجا ایشانرا افاقتی شده و دغدغه صحبت حضرت مخخدوم و شوق دیدار مبارک حضرت ۲۸۹ ایشان غالب گشته ، عنان عزیمت تافته اند و بصحبت آن حضرت شتافته .

گنجشک ضعیف توأم ای مایهء ناز

افتاده بدام  تو  بصد  عجز  و  نیاز

هر چند  بپا  گذاریم   رشته   دراز

چون رشته بدست  تست  میآیم  باز

پیری که بود  باده  فروشی  کارش

ره  جو  بحریم   بزم  خلد   آثارش

ور در  حرمش   بار  نیابی  باری

خود را  برسان   بسایهء   دیوارش

میفرمودند که در ابتدأ شغل باین طریق ، انوار ظاهر میشد، بنفی آن متوجه گشته بطریقی که حضرت مخدوم بآن اشارت فرموده بودند « شغل می نمودیم ».

۲۹۱ میفرمودند ۲۹۲ بر کشف و کرامات ۲۹۳ اعتمادی نیست، هیچ کرامت به ازان نیست که فقیری را در صحبت دولتمندی تأثر و جذبی دست دهد واز خود زمانی ۲۹۴ وارهد.

رباعی ۲۹۵

یاری  که  بدیدار وی  از  دست  شوی

آن  به  که  بزیر  پای  او  پست  شوی

گرمی نخوری زجام وصلش ۲۹۶ باری

از  شیوه  چشم  مست  او مست  شوی

روزی از حضرت ایشان پرسیده میشد که بعضی ازین طائفه را هوالم منکشف میشود ۲۹۷ و بر بعضی دیگر مخفی میماند ، سر درین چه باشد؟

فرمودند که طریق سلوک دو نوع است : یکی طریق سلسلهء ترتیب که سالک بهمان راهی که نزول کرده عود نماید و درین ۲۹۸ طریق عبور بر عوالم ضروریست ۲۹۹ ، دیگری ۳۰۰ طریق وجه ۳۰۱ خاص است که طریق خوجگان ماست .                                          

قدست الله تعالی اسرار هم و سالک این طریق را قبلهء توجه جز نفس ذات نیست و در طوار سیر دید غیر ۳۰۲ نزد این طائفه شرکست درین (طریق) کشف عوالم ضرور نیست.

میفرمودند که در مبادی حال ، شبی نسبتی قوی غالب شد و کیفیتی عظیم مستولی گشت . درین حال ۳۰۳ قصه ابوسعید خراز * قدس (الله) ۳۰۴ سره بخاطر میگذشت که دوسبع (عظیم) ۳۰۵ بدوش وی رفته ۳۰۶ بودند و وی از نسبت خود بیروننیامده – در خود همان کیفیت مشاهده میکردیم ۳۰۷ و گمان میبردیم که اگر مثل این واقعه دست دهد ، مغیر ۳۰۸ نسبت نگردد – ناگاه غیبتی واقع شد ، چنان نمود که سبعی ۳۰۹ عظیم حمله آورد و در نسبت تغیری ۳۱۰ واقع نشد ، ازین معنی بغایت شادمان ۳۱۱ گشتیم.

میفرمودند که مثل این واقعیات بد نیست ، واقعه ای که مقارن ۳۱۲ چنین امری نباشد بکاری نیاید.

حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان ۳۱۳ هرگز در هیچ نفس از شغل ۳۱۴ باطنی خالی نبوده اند ۳۱۵ رجال لاتلهیهم تجاره ولابیع عن ذکرالله (الف) موافق حال ایشان بود بظاهر باخلق و بباطن باحق سبحانه.

هیچ چیز از حوادث ایام و وقایع شهور و اعوام ۳۱۶ در ایشان تصرف نتوانستی کرد. ارباب تفرقه سخنان شور انگیز بمجلس شریف ایشان میآوردند در تحت اعتبار و ملاحظه در نمی آمد ، واگر درآمدی کالبرق الخاطف میگذشت.

روزی جماعتی گفت و گوی اسباب میکردند ، حضرت ایشان فی الجمله بآن پرداختند ، بعده فرمودند ۳۱۷ که در اثنای مثل این سخنان حاضر می باید بود زیرا که از اینجا انتقال بمقصد ۳۱۸ حقیقی می توان کرد.

میفرمودند که طریق خواجگان ما « قدس الله تعالی اسراسر هم » ۳۱۹ یک زیبائی دارد که در همه جا با همه کس و در همه حال ورزش نسبت می توان کرد.

سر رشتهء دولت ای برادر بکف آر

وین عمر گرامی  بخسارت  مگذار

دایم همه جا با همه کس در همه کار

میدار  نهفته  چشم  دل   جانب   یار

میفرمودند که روزش « این نسبت را اصل می باید ساخت و بغیر بقدر ضرورت پرداخت» ۳۲۰ – این نسبت شریفه بغاغیت لطیف است و ویرا حدی ۳۲۱ مضبوط و وقتی معین نیست ، بجز وی امری زایل میشود ۳۲۲ و گاه در وقتی که شخص مترفب نیست ۳۲۳ ظاهر میگردد ۳۲۴ و هرگاه در نسبت فتوری شود ، رجوع بسبب وی باید کرد ملاحظه نمود که چه چیز ۳۲۵ مفضی (ب) باین (معنی) ۳۲۶ شده و بدفع آن مشغول گشت .

غایت مطلوب و نهایت مقصود این طایفه دو چیز است : یکی دوام آگاهی بجناب حق سبحانه و تعالی ۳۲۷ که در هیچ وقت از اوقات غفلت روی ننماید .

دوم مشاهدهء وحدت در کثرت که معرفت تفصیلی است و حضرت ایشانرا خاطر بدین معنی مایل تر بود از طریق اجمال .

میفرمودند : هرگاه خود را در مرتبهء اجمال میگیریم ، مغلوب میشویم و کیفیت غریبی دست میدهد چنانچه گمان میبریم که از زمین جدا شده ایم و پای بر زمین ۳۲۸ نمیرسد.

میفرمودند که سر وحدت و معنی توحید ، چنان غالب شده است که دفع ویرا ۳۲۹ از خود ممکن نمیدانیم ودرین هیچ اختیاری ۳۳۰ نیست – هیچ چیز قبل ازین معنی ۳۳۱ در خاطر نیاید ، این معنی پیش همه گرفته است – مارأیت شیئآ الا ورأیت لله قبله .

میفرمودند که مسئلهء توحید ۲۳۲ سخنی قدیم و در ادیان سابق نیز می بوده است و بسیاری از آیات قرآنی را که تأویل کنند ۳۳۴ ، برین معنی دال است و از بعضی ائمه و اصحاب رضوالله علیهم (اجمعین) درین باب حکایات ، منقول است و احوال مشایخ طریقت « قدس الله » تعالی اسرار هم» ۳۲۵ درین معنی متفاوتست . بعضی افشای این معنی کرده اند « وبعضی در ستر واخفا (ی وی) کوشیده و بعضی ساکت و متردد بوده اند» ۳۳۶ واندکی ازین طایفه نفی این معنی کرده اند ۳۳۷ .

میفرمودند که در مبادی حال درین مسئله متردد واز اندیشهء وی مستوحش می بودیم ۳۳۸ تا آنکه این مسئله را ۳۳۹ در کلام حضرت ۳۴۰ خواجه محمد پارسا * قدس الله سره العزیز یافتیم . خاطر از قید وحشت نجات یافت و باندیشهء این معنی شتافت .

میفرمودند که در صودر کثرت از وحدت بغیر طریق توحید طریق دیگر در تحت اندیشه نمی آید ۳۴۳، این مسئله بهیچ وضعی از اوضاع و هیچ حکمی ۳۴۴ از احکام شریعت ۳۴۵ مخالف نیست .

فرقه ای که نفی این ۳۴۶ معنی کرده اند ، نفی را مسند بامری داشته اند که بآن منتفی نمیگردد و دلیل بر نفی دلیل ، در بعضی تصانیف حضرت ایشان مذکور است میفرمودند که بایکی از دانشمندان که (یکی) ازین طایفه بود، بحثی درین معنی واقع شد ، تمسک بمقدماتی ۳۴۷ مینمود که بقانون علوم رسمی مندفع بود.

و میفرمودند (که) این مسئله را ببرهان عقلی اثابت می توان کرد – اگر انصاف در میان آید – جماعتی دیگر که در مقام ۳۴۸ نفی این معنی می باشند ، اکثر ازان قبیلند که موضوع و محمول را تصور ناکرده نفی حکم میکنند و اگر امام غزالی * قدس اسره ۳۴۹ که از جملهء قائلین بوحدت وجود است متأخر می بود از شیخ محیی الدین * قدس الله تعالی روحه العزیز ۳۵۰ و بر سخنان وی میگذشت .

درین معنی خوض تمام میکرد و توضیح و تنقیح بلیغ می نمود . وفقناالله ۳۵۱ لما هوالحق و علمنا ما هوالصدق .

و میفرمودند که باعث بر تسوید ۳۵۲ اوراق در باب تصوف آن بود که در مبادی حال که ۳۵۳ در سخنان این طایفه شروع کردیم ، فهم ۳۵۴ مقاصد قوم از تحت عبارات ایشان بغاغیت مشکل بود ، نذر کردیم که اگر این باب مفتوح گردد ، مقاصد قوم بروجهی بیان کرده  شود که مردم ۳۵۵ بسهولت فهم کنند .

جمیع تصانیف حضرت ایشان درین فن بموجب این نیت و مقتضای این امنیه مصحوب و مقرون است و مشتمل است بر سلاست ۳۵۶ تراکیب ۳۵۷ و تنقیح الفاظ و عبارت و تلخیص معانی و مقاصد ، و تسهیل دقایق و نکات و توضیح اسرار و خفیات ، بوجهی که هیچکس با ایشان درین معنی مساهم ۳۵۸ نیست .و این حق عظیم است از حضرت ایشان « علیه الرحمه والرضوان» ۳۵۹ برین قوم بزرگوار قدس الله اسرار هم ۳۶۰ . بلکه هرچه بقلم گهربار حضرت ایشان صورت تحریر پذیرفته همین حال دارد.

مفرمودند که بعضی از سخنان « مشایخ ، چون بعضی دیگر از سخنان» ۳۶۱ انبیأ است که عقل بامداد قوت مفکره ۳۶۲ بدریافت وی متحقق نمیتواند شد، بلکه طریق دریافت « وی (در) طهارت ظاهریست» ۳۶۳ که عبارت از استقامت برای وی مخلوقند و اعراض از خلاف ۳۶۴ آن . و طهارت باطینی که عبارت از قطع تعلق و توجه از ماسوی است و تخلیص دل از غیر حق سبحانه و مترصد ۳۶۵ بودن برحدود شرعیه است و اعمال آلات ۳۶۶ و قوای ۳۶۷ ظاهری و باطنی در آنچه از تا ۳۶۸ از مبدأ (فیض) ۳۶۹ فایض شود آنچه ۳۷۰ بعقل میسر نگردد.

در رعایت سنن و احکام شریعتو رسوم و آداب طریقت مستقیم الحال بودند با لطف وجهی چنانچه کسی ۳۷۱ برآن اطلاع ۳۷۲ نمی یافت ۲۷۳ .

بزیارت حرمین شریفین زادهماالله تشریفا و تکریما رسیده اند.*

« وکرامت معتبره عندالخاصه ۳۷۴ استقامت در احوال و اعمال است پریدن در هوا و رفتن ۳۷۵ بر روی آب و امثال اینها کرامت عامه است ونزد این ۳۷۶ طایفه ویرا اعتباری نیست واین طایفه لسان مذمت بر طالب این نوع کرامت گشاده اند». *

از احوال و اخلاق این طایفه بخلاصه و لب آن متحقق بوده اند ۳۷۷.

از شبهه محترز می بودند ، اگر در مجلس سلاطین و حکام و حکام از شبهه چیزی حاضر شدی ۳۷۸ بقدر ضشرورت دستی ۳۷۹ میرسانیدند و میفرمودند که ۳۸۰ هرگاه بضرورت مثل این امری واقع میشود ۳۸۱ ، کدورت آن چند روز باقی میماند .

اگر در مجلس حضرت ایشان ازان جنس چیزی حاضر میشد در اکثر اوقات از برای ایشان طعامی دیگر میآوردند بر وجهی که اهل مجلس بران آگاه نمیگشتند ۳۸۲ و گمان نمیبردند.

وشخصی در مجلس حضرت ایشان میگفت که ۳۸۳ فلان درویش از اهل الله بوده است و روزه میخورده ، فرمودند که کسی (که) از اهل الله باشد ، چون توان گفت که وی روزه میخورده ؟ آن عزیز اعدام طعام میکرده ۳۸۴ است .

سلوک شباروزی حضرت ۳۸۵ ایشان آن بود که چون خفتن میگزاردند ساعتی با جماعت مجالست میکردند و چون از مجلس بر میخاستند ، ساعتی بطریق ۳۸۶ معهود این طایفه شغل می نمودند.

میفرمودند که پیش از خواب کردن ، شغل باین طریق ۳۸۷ مهم است تا برکت آن بتمام شب برسد و بعد از فراغ آن شغل ۳۸۸ باستراحت ۳۸۹ می پرداختند.                                  

و در اوایل حال ، زمان استراحت اندک ۳۹۰ بوده است و چون بیدار میگشته اند ۳۹۱ ، بنماز و مراقبه مشغول می بوده (اند) تا صباح ، اما در آخر اوقات ، بیداری در ثلث اخیر شب لازم داشته بوده اند . ۳۹۲

میفرمودند که برکت شغل سحر بتمام روز میرسد ، واز برای نماز بامداد تجدید وضو میکرده اند.

چون از نماز فارغ میشدند ، مراقب می بودند تا هنگامی که آفتاب نیزه واری بلند میشد و در اوقات دیگر بمراقبه و تصنیف و مطالعه شغل می نمودند.

و گاه از برای تشحیذ خاطر و آمد شد مردم بمردم میپرداختند .

طریق نشستن ایشان برهأت ۳۹۳ تشهد می بود تعظیما للحق سبحانه (وتعالی) و لخلقه . وسعی میکردند که متوجه بقبله نشینند.

اکثر اوقات بر روی خاک می نشستند وغالبآ قبای آستین گشاده می پوشیدند « گاهی که قبا بدوش مبارک ایشان می بود برداشته بزیر پای می انداختند. میفرمودند که هم پلاس است و هم لباس ۳۹۴» .

در زیب لباس متفرد بودند ، بهر صورت که بر میآمدند دلکش بود ۳۹۵ ، گاه قبا پوشیدندی وگاه حبه گاه علاقه عمامه گذاشتندی و گاه نی (وگاهی یک گوشه گذاشتی و گاه گرد و گاهی  بربناگوش و گاهی برقفا  گذاشتندی ). ۳۹۶ جمیع حرکات و  سکنات حضرت ایشان خوش آینده و پسندیده بود.

ملاحت تکلم بریاشن بغایت غالب بود. لطایف و سخنان شوق انگیز بسیار میفرمودند و مطایبه ۳۹۷ (بسیار) میکردند. 

نظمی که بر زبان (مبارک) ۳۹۸ حضرت خواجه بزرگ ، خواجه بهاءالحق والدین قدس الله (تعالی) ۳۹۹ سر العزیز ۴۰۰ میگذشته بیان حال حضرت ایشان است :

ادامه دارد …

پاورقی :

(الف) قرآن کریم ۲۴/۳۷ .

(ب) – مفضی : رساننده و کشاننده ، اسم فاعل از مصدر افضا است که در حال لازم بودن بمعنی و صول است و چون بیاء متعدی شود بمعنی ایصال میشود (رک) : فوائد الضیائیه ص ۳۴۶ ).

نسخه بدلها و اختلاف قرائت

۲۷۲ف : ندارد.

۲۷۳ف : ندارد .

۲۷۴ب ، ف : بزرگ .

۲۷۵ب : بهاء الدین .

۲۷۶ ف : تعالی ، ندارد.

۲۷۷ – اصل ، ف : ندارد.

۲۷۸ب ، ف : ندارد.

۲۷۹ب ، ف : گرفته اند.

۲۸۰ب : المشهود.

۲۸۱ف : قدس سره .

۲۸۲ف : داشته اند.

۲۸۳ف : ندارد ، ب : حضرت .

۲۸۴ – اصل ، ف : ندارد.

۲۸۵ف : ندارد.

۲۸۶ – اصل : مجاورت .

۲۸۷ب : در آخر این اوقات میفرموده اند.

۲۸۸ب : بین دولعالمت «    » را ندارد.

۲۸۹ب ، ف : ندارد.

۲۹۰ب : ندارد ، ف : رباعیه .

۲۹۱ب : ندارد.

۲۹۲ب : ندارد.

۲۹۳ف : کرامت .

۲۹۴ ف : ندارد.

۲۹۵ب : ندارد .

۲۹۶ – اصل : لعلش .

۲۹۷ب : میشد.

۲۹۸ ف : در .

۲۹۹ ف : ضرورتست .

۳۰۰ب ، ف : و دیگر.

۳۰۱ب : ندارد.

۳۰۲ب : ندارد.

۳۰۳ب : حالت .

۳۰۴ – اصل ، ب : ندارد.

۳۰۵ – اصل ، ف : ندارد.

۳۰۶ف : او فرو رفته .

۳۰۷ ف : کردیم.

۳۰۸ ف : متغیر .

۳۰۹ب ، ف : سبع .

۳۱۰ب ، ف : تغیر .

۳۱۱ف : شادان .

۳۱۲ف : مفارق .

۳۱۳ ف : والرضوان ندارد.

۳۱۴ – در نسخهء اصل : قبل از کلمه شغل چیزی شبیه به «قوه» یا «خود» نوشته شده است .

۳۱۵ – اصل : نمی بوده اند، ب : نمیبودند .

۳۱۶ب : عوام .

۳۱۷ف : میفرمودند.

۳۱۸ – اصل : بمقصود.

۳۱۹ب ف ف : بین دوعلامت «    » را ندارد.

۳۲۰ف : بین «   » را ندارد.

۳۲۱ب ، ف : حد .

۳۲۲ف : میگردد .

۳۲۳ف : ندارد.

۳۲۴ ف : میشود.

۳۲۵ – اصل : چه چیزی .

۳۲۶ – اصل ، ب : ندارد.

۳۲۷ف : ندارد.

۳۲۸ – اصل ف ف : بزمین .

۳۲۹ ف : آنرا .

۳۳۰ف : اختیار .

۳۳۱ف : ندارد.

۳۳۲ب : ندارد.

۳۳۳ب : ندارد.

۳۳۴ ب : نکنند.

۳۳۵ب ، ف : ندارد.

۳۳۶ب : بین «   » را ندارد.

۳۳۷ف : کرده .

۳۳۸ ف : می بودم .

۳۳۹ب : ندارد.

۳۴۰ب : ندارد.

۳۴۱ب ، ف : قدس سره .

۳۴۲ ف : رفتم.

۳۴۳ف : نمی آمد.

۳۴۴ – اصل : حکم .

۳۴۵ ب : ندارد.

۳۴۶ف : آن .

۳۴۷ – اصل : بمقدمات .

۳۴۸ب : ندارد.

۳۴۹ – اصل : قدس الله تعالی روحه ، ب : رحمه الله .

۳۵۰ب ، ف : قدس سره .

۳۵۱ ف : بر قضا .

۳۵۲ب : ندارد.

۳۵۳ – اصل : بر .

۳۵۴ ب : ندارد .

۳۵۵ب : ندارد.

۳۵۶ ف : سلامت .

۳۵۷ب ، ف : ترکیب .

۳۵۸ف : متساهم .

۳۵۹ب ، ف : بین  «   » را ندارد.

۳۶۰ ب : ارواحهم .

۳۶۱ب ، ف : بین «   » را ندارد.

۳۶۲ ف : منکره .

۳۶۳ ب : بجای عبارت بین «    » طاهر ظاهرست .

۳۶۴ف : و الات .

۳۶۵ف : و قوی .

۳۶۶ب : ار خلاف از خلاف .

۳۶۷ف : مرصد .

۳۶۸ب : ندارد.

۳۶۹ – اصل ، ب : ندارد.

۳۷۰ – اصل ، ف : و آنچه .

۳۷۱ب : کسی را .

۳۷۲ – اصل : اطلاعی .

۳۷۳ب : نمی بودا.

۳۷۴ف : عندالجاجه .

۳۷۵ب : در روی .

۳۷۶ف : آن .

۳۷۷ ف : بودند .

۳۷۸ اصل  ، ف : میشد.

۳۷۹ب ، ف : دست .

۳۸۰ف : ندارد.

۳۸۱ – اصل : شود.

۳۸۲ب : حاضر نمیشدند.

۳۸۳ب ، ف : ندارد.

۳۸۴ب : کرده است .

۳۸۵ف : ندارد.

۳۸۶ – اصل : بطریقه .

۳۸۷ب : ندارد.

۳۸۸ب : فراغت بشغل .

۳۸۹ ب : با بستر راحت .

۳۹۰ – اصل : اندکی .

۳۹۱ب : میگشتند.

۳۹۲ب : بعد از بوده « و بنماز و روزه و مراقبت مشغول می بوده اند » .

۳۹۳ ف : بیت .

۳۹۴ب ، ف : بین «   » را ندارد.

۳۸۵ب : بودند.

۳۹۶ – اصل ، ف : ندارد.

۳۹۷ – اصل : مطایبات .

۳۹۸ – اصل ، ف : ندارد.

۳۹۹ – اصل ، ف : ندارد.

۴۰۰ب ، ف : ندارد.

 

۴ پاسخ به “تکملهء حواشی نفحات الانس”

  1. admin گفت:

     بخش ششم  تصحیح و مقابله و تحشیه شاد روان استاد بشیر هروی بر کتاب تکمله حواشی نفحات الانس شرح حال مولانا جامی را که تألیف رضی الدین عبدالغفور لاری بوده تقدیم شما عزیزان خواننده مینمایم و از برادر گرامی ام قیوم جان تشکر که بازهم زحمت کشده و آنرا از شهر ملبورن کشور آسترالیا به سایت ۲۴ ساعت فرستاده است. مهدی بشیر

  2. عبدالله هروی گفت:

    روح استاد بشیر بزرگوار شاد تشکر از شما که آثار شانرا با ما شریک ساختید.

  3. عبدالغنی نیکسیر گفت:

    روح استاد شاد باد

  4. قیوم بشیر هروی گفت:

    خوشحالم از اینکه بازهم برادر عزیزم مهدی جان زحمت نشر قسمتی دیگری از این اثر باارزش را بدست نشر سپردند ، ضمن آرزوی شادی روح پدر گرامی مان از حضور همه عزیزان اظهار سپاس و امتنان مینمایم.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی
    ملبورن – استرالیا

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما