( حیرت خیال )
تاریخ نشر دوشنبه ۱۶ عقرب ۱۴۰۱– هفتم نوامبر ۲۰۲۲ هالند
به حیرت در خیالِ او چنانم بیقرار امشب
ز خود رفتم برون یکدم شدم دیوانه وار امشب
فرو آمد سرشکِ دیده ام با خود چنین گفتم
چه توفانی که برده از دلم صبر و قرار امشب
تماشاگاهی راز هستی عشقش نمی دانم
که دل از خانۀ دل می کند بیرون نگار امشب
از این دُردی کشی میخانۀ مستان چه می پرسی
چنان از خود تهی گشتم ندارم برگ و بار امشب
دلم در اضطراب افتد ز شوقِ روی دیدارش
دو چشمم میشود تاریک ز دودِ انتظار امشب
به قربانی عشقِ او ز صدق دل چنان گویم
به بالینم اگر آید کنم جان را نثار امشب
طلسم صورت زیباش به مستی میبرد دل را
که هر دم پرده میدارد ز رویش برکنار امشب
مرا از ساغر چشمش بده ساقی می و مستی
قدح پر کن که از من میبرد رنجِ خمار امشب
# سیدجلال علی یار ( ملبورن آسترالیا )
پنجم نوامبر ۲۲
سرودۀ زیبا و عالی. درود به استاد محترم جناب سید جلال علی یار.
مهدی بشیر