هیاهو
تاریخ نشر : یکشنبه ۲۴ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
هیاهو
به دوست
در انتهای خیابان عمر
چه هیاهوی پر رنگیست
صدا ها باهم انس دارند
و در تلاطم یک عشق
ترا مینوازند
ای همیشه سبز !
ای همیشه سرخ !
ای همیشه رنگ !
وی همیشه عشق !
در تمامی سلول هایم رقصانی …
ترا با د آورده
ترا باران آورده
و ترا نسیم در من دمیده
ای همیشه هشیار
و همیشه بیدار
و تنومند تر از تندر زندگی
که باقدرت نرمتر از ابریشمی …
ونوازش هات ،
و خند ه هات ،
و محبت هات ،
چه گرم ،
چه نرم ،
چه خوب ،
فکرم مملو از تست
و دنیایم با نام تو آغاز میشود
و در تو قدم بر میدارم
و در تو راه میروم
و هر روز در تو زنده ام
و شب ها با نام تو به خواب میروم…
هما طرزی
نیویورک
۶ جنوری ۲۰۱۴
بانو طرزی گرامی خیلی زیبا قلم زدید ، درود ومهر نثارتان باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
سپاس از شما بزرگوار ،آقای هروی که سروده ام را در سایت وزین تان منتشر کردیدو موفق و سر افراز باسید.
درود ومهر نثارتان باد بانو طرزی گرامی ، سرفراز وکامگار باشید.