شهر رؤیایی من
تاریخ نشر: شنبه ۳۰ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
شهر رؤیایی من
زندگی گاه گاهی دست
با بی رحمی ها با زانوی غم
دوری و جدایی می آفریند
بی خبر از دردو غم عندلیب های
بی پنهاه
سقف آسمان با ابرهای سیاه
به رقصیدن شروع تا
از زیر آوار دیوار های زخمی
صدای زنده جان مرده برآرد
منم زنده جانم هنوز
از خرمن آوار سر می کشم
تا صدایم به عرش تو
ای مهربان مهربان ترین ها
چه شد ؟
مادر ! کجاست پدر
بکش دستم از زیر خاک
برادر
من کودکم
مگر جهان کور شده ؟
اشک فانوس از آواز سنگ ها
بلند زمزمه کنان عاطفه و مهر می جوید
مگر همه کوچیده
کجا روم
با کی گویم
کیست دستم را گیرد
بغلم کند
شهررویایی من
شهر هریوا من
شعر مولای من
دردمندست میان خاطره ها
قلبم می گرید سخت
سرد و طاقت فرساستعالیه میوند
با بی رحمی ها با زانوی غم
دوری و جدایی می آفریند
بی خبر از دردو غم عندلیب های
بی پنهاه
سقف آسمان با ابرهای سیاه
به رقصیدن شروع تا
از زیر آوار دیوار های زخمی
صدای زنده جان مرده برآرد
منم زنده جانم هنوز
از خرمن آوار سر می کشم
تا صدایم به عرش تو
ای مهربان مهربان ترین ها
چه شد ؟
مادر ! کجاست پدر
بکش دستم از زیر خاک
برادر
من کودکم
مگر جهان کور شده ؟
اشک فانوس از آواز سنگ ها
بلند زمزمه کنان عاطفه و مهر می جوید
مگر همه کوچیده
کجا روم
با کی گویم
کیست دستم را گیرد
بغلم کند
شهررویایی من
شهر هریوا من
شعر مولای من
دردمندست میان خاطره ها
قلبم می گرید سخت
سرد و طاقت فرساستعالیه میوند
فرانکفورت
۱۱ اکتوبر ۲۰۲۳
محترمه بانو میوند گرامی زیبا قلم زدید ، قلم تانرا همیشه رنگین می طلبم.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
سپاس گزار لطف و زحمات مستدام تان ، جناب قیوم بشیر هروی گرانقدر ، سعادت و سلامتی برایتان آرزومندم
با عرض حرمت
سلامت باشید بانو میوند گرانقدر ، به امید همکاری های همیشگی تان.
درود برشما شاعر بانوی نازنین
عالی بود سلامت باشید .