۲۴ ساعت

07 مارس
۱ دیدگاه

چگونه سیر و سفر باید کرد

تاریخ نشر: پنجشنبه ۱۷ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۷ مارچ ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

چگونه سیر و سفر باید کرد

فواید  و  سختی های سفر

ارسالی : محترم غلام محمد سعیدی 

هرات – افغانستان

سفر یکی از مهم‌ترین و جالب‌ترین فعالیت‌های بشری است که فواید زیادی دارد، مانند کسب تجربه‌های جدید، آشنا شدن با دیگر فرهنگ‌ها، یافتن دوستان جدید، کسب درآمد، آموختن زبان، یافتن فرصت تنهایی و خلوت با خود، ورزیده شدن نیروی اراده، رهایی یافتن از نازپروردگی، رفع خستگی، کسب نیرو و نشاط و صدها فایدۀ دیگر.

با وجود همۀ فوایدی که سفر دارد، باید بدانیم که سفر به تنهایی نمی‌تواند حال انسان را خوب کند. کسی که درونی پاک و پیراسته و خاطری آسوده نداشته باشد، به هر جای دنیا هم که سفر کند، حالش خوش نمی‌شود؛ زیراکه علت اصلی مشکلات را با خودش به همه جا می‌برد:

اى بسا کس  رفته  تا شام و عراق
او ندیده هیچ  جز   کفر   و  نفاق‏
وى بسا کس رفته ترکستان و چین
او ندیده هیچ  جز  مکر  و  کمین‏
چون ندارد مُدْرَکى جز  رنگ و  بو
جمله   اقلیم‌ ها  را ، گو  ،  بجو!
(مثنوی، د ۴/ ۲۳۷۶ – ۲۳۷۳)

انسانی که گرفتار گذشته و آینده است و هوشیاری منفی دارد، از سفر هم طرفی برنمی‌بندد. او در خانۀ خود شادمان نیست، در سفر نیز اندوه‌ناک و افسرده است:

چون به طوفی، خود به طوفی مُرتَدی
چون  به  خانه  آمدی ،  هم  با  خَودی
(مثنوی، د ۱/ ۲۲۰۴)

کسانی که گرفتار اندیشه‌های ناروا و داوری‌های نادرست خویشند، درواقع سفر نمی‌کنند. فقط بدنشان از جایی به جایی می‌رود و خودشان در همان جایی که بوده‌اند، می‌مانند: 

مى‏گریزم  تا    رگم    جُنبان    بُوَد  
کى فرار  از  خویشتن آسان  بُوَد؟
آن که از غیرى  بُوَد  او   را   فرار 
چون از او  ببْرید ،  گیرد  او  قرار
من که خصمم هم منم اندر گری 
تا  ابد  کار  من   آمد   خیز   خیز
نه به هند است ایمن و نه در خُتَن
آن که خصمِ اوست سایه‌ی خویشتن‏
(مثنوی، د ۵/ ۶۷۱ – ۶۶۸)

اگر کسی به خاطر غرور و تکبر نتواند در سرزمین خود به خوبی و خوشی زندگی کند، محال است که زیستن در دیگر سرزمین‌ها بتواند حال او را خوش کند و روابط او با دیگران را اصلاح نماید. چنین کسی تکبر و غرور خویش را همراه خود به سفر می‌برد و پس از مدتی در آنجا به همان وضعیت پیشین دچار می‌شود:

از ناز شود  ولایتی تنگ
در دل  سفر  عراق خیزد
تو خون  تکبر  ار  نریزی
خون جوش کند، خُناق خیزد
(کلیات شمس، چاپ استاد فروزانفر، غزل ۷۰۲)

من در سال‌های گذشته بارها و بارها طرف مشاورۀ کسانی بوده‌ام که گمان می‌کرده‌اند مهاجرت به اروپا یا آمریکا یا کانادا آنها را به شادی و خوش‌بختی می‌رساند. بسیاری از این قبیل افراد، بعد از مسافرت هم با من در ارتباط بوده‌اند و غالب آنها بعد از مدتی در سرزمین‌های پیشرفته و مرفه به همان افسردگی و پژمردگی و ناامیدی و اندوه‌زدگی پیشین مبتلا شده‌اند. راز مسأله در اینجاست که تحول بیرونی اگر همراه با تحول درونی نباشد، راه به جایی نمی‌برد.

استاد آلن دو باتن کتاب بسیار ارزشمندی دارد به نام هنر سیر و سفر. فصل اول این کتاب، دربارۀ همین مسأله است که سفر به تنهایی نمی‌تواند باعث خشنودی و نیک‌بختی و رشد انسان شود. او در جایی به این نکته اشاره می‌کند که فکر کردن به نگرانی‌های شغلی و بیماری و هزینه‌های سفر و گرما و پشه‌ها و نظایر آنها باعث می‌شود که افراد خیلی کم از سفرشان لذت ببرند. آنها درواقع با همان خودِ پر از مشکل‌شان به سفر رفته‌اند، بنابراین سفر حال خوشی را به آنها تقدیم نمی‌کند: «من با بی‌مبالاتی هرچه‌تمام‌تر خودم را با خودم به جزیره آورده بودم» (هنر سیر و سفر، ترجمه‌ی خانم گلی امامی، ص ۲۹).

ما در سفر، جهان را با همان چشمان پیشین می‌بینیم. این چشم‌ها همه جا با ما می‌آیند و اجازه نمی‌دهند ما چیز جدیدی را ببینیم (همان، ص ۲۹). وقتی که تغییری در ما رخ نداده است، در سفر، به محض این‌که هیجانات اولیه فروکش می‌کنند، به همان وضعیت ناخوشایند قبلی خود برمی‌گردیم؛ به همین سبب است که غالب افراد به خوشی و شادیی که از سفر انتظار دارند، دست نمی‌یابند و خشنودی و شادی آنها در سفر بسیار کوتاه‌مدت است. به گفتۀ آلن دو باتن دل‌شوره‌های ما در سفر، به ندرت بیش از ده دقیقه تسکین می‌یابند (ص ۳۰).

آلن دو باتن به دعوایی که بین و او همسفرش بر سر یک دسر بی ارزش، اتفاق افتاد، اشاره می‌کند و به خوبی نشان می‌دهد که چگونه این دعوا هر دوی آنها را به درون خودشان کشاند و چشمان آنها را بر روی تمام زیبایی‌ها و لذات سفر بست (همان، صص ۳۴ – ۳۳).

کسی که از خود سفر نکرده باشد، سفر به بهترین و مفرح‌ترین مکان‌های دنیا هم گرهی از کار او باز نمی‌کند. به قول مولانا: سفر از خویشتن باید، چو با خویشی، سفر چه بود؟‏
(کلیات شمس، غزل ۵۹۰)

باید شخص بتواند بدون خودخواهی سفر کند، تا از سفر لذت ببرد و شادی راستین را تجربه کند. مولانا در بیت درخشان زیر، به چنین تجربۀ بی‌نظیری اشاره کرده است:

ما را سفری فتاد  بی ما
آن‌جا دل ما گشاد بی ماِ

 

یک پاسخ به “چگونه سیر و سفر باید کرد”

  1. admin گفت:

    جناب آقای سعیدی عزیز از ارسال مطلب زیبای تان ممنونم ، کامگار باشید.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما