سفرنامه ناظر خودرو هروی
تاریخ نشر: سه شنبه ۲۲ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۲ مارچ ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
همچشمی با سفرنامه ناصر خسرو علوی
سفرنامه ناظر خودرو هروی
سفرنامه زنده یاد استاد غلی اصغر بشیر هروی ، پدر بزرگوار ما می باشد که پس از یک
سفر کاری که با تنی چند از روزنامه نگاران دیگر بدعوت مؤسسات مطبوعاتی ایران
( اطلاعات و کیهان ) از کابل به تهران رفته بودند نوشته و از شماره ۴۲ سال
پنجم هفته نامه وزین ترجمان مؤرخ ۲۶ دلو (بهمن) ۱۳۵۱ خورشیدی
بصورت هفته وار به نشر می رسید.
، اینک پس از ۵۱ سال آنرا با خوانندگان عزیز ۲۴ ساعت شریک می سازیم.
قسمت اول:
سفر نامهء حکیم عالیقدر افغانستان ناصر خسرو علوی بلخی را خوانندگان فاضل و دانشور ما حتما خوانده اند و از دقت نظر و وسعت اطلاعات آن دانشمند بزرگ قرن پنجم هجری که مشاهدات خودرا به طرز شیوا نگاشته است ، طیعآ آگاهی یافته اند. حقیر فقیر سراپا تقصیر علی اصغر بشیر هروی مدیر مسؤل این نامه که چندی قبل همراه با چهار تن از روزنامه نگاران کابل ، آقایان محمد اکبر ارفاقی (رئیس مؤسسه انیس )، نور محمد رحیمی (معاون روزنامه کابل تایمز ، شاه زمان وریځ ستانکزی (صاحب امتیاز و مدیر جریده پکتیکا) و سراج الدین وهاج (عضو مسلکی مجله لمر) ، به دعوت مؤسسات مطبوعاتی مشهور کشور دوست و برادر ما ایران ( اطلاعات و کیهان ) برای مشاهده مراسم بزرگداشت دهه اول انقلاب سفید ایران و بازدید ار اماکن دیدنی و مؤسسات مطبوعاتی آنکشور ، رهسپار تهران شده و ضمنا از اصفهان و شیراز و مشهد مقدس رضوی نیز دیدن کرده بود. ازین سفر دو هفتگی یادداشتهای بی سر و تهی به ارمغان آورده است که بچه ها با مقایسه با سفر نامه ناصر خسرو ، عنوان سفرنامه ناظر خودرو را برای یادداشتهای مزبور مناسب تشخیص دادند و او نیز این عنوان را پذیرفت.
اینک به شرح دیدگی ها و شنیدگیهای خویش می پردازم ، ولی قبلآ باید این نکته را به عرض برسانم که منظور از نگارش سفرنامه ، ذکر انتباهاتی است که مسافر از مسموعا ت و مشهودات خویش حاصل میکند و بیان جزئیات سفر از قبیل اینکه فلان روز فلان نوع غذا خوردم و فلان شب در فلان جا به استراحت پرداختم و امثال این مطالب درین روزگاری که همه کس جز رانندگان سرویس های شهری کابل به ارزش وقت پی برده اند ، نه بدرد کسی می خورد ونه حوصلهء نویسنده و خواننده برای نوشتن و خواندن آن اماده است ! بنابراین سعی خواهم کرد تا مطالبی را تقدیم کنم که از مطالعهء آن اگر چیزی بر معلومات خواننده افزوده نمیشود ، باری ملال آور و خسته کننده هم نباشد .
و من الله التوفیق
بخش نخست : از کابل تا تهران
روز دوشنبه ۲ دلو امسال (۱۳۵۱ خورشیدی) توسط طیاره (هما) از میدان بین المللی کابل بسوی تهران پرواز کردیم ، ببخشید طیاره پرواز کرد !
هما نامی است که از مخفف کلمات هواپیمایی ، ملی ، ایران ترکیب یافته و معمولا برسم اختصار به جای نام آن مؤسسه به کار برده میشود.
از کابل تا تهران ، همه جا فضا پویشیده از ابر بود و ابرهای سفیدی که بین ما و زمین حائل شده بود، مثل پوششی از برف به نظر می آمد که زمین را سفید کرده باشد و بنا بر این به ندرت می توانستیم کوه یا تپه ای را بدون برف (البته برف خیالی) ببینیم. دوساعت و چند دقیقه بعد ( اینکه می گویم : چند دقیقه بعد به علت ناجوانی ساعت بنده است که به خواب رفته بود نتوانستم حساب دقیق دقیقه ها را داشته باشم ) طیاره در فرودگاه مهر آباد یعنی میدان هوایی بین المللی تهران بر زمین نشست و در ین هنگام برف خیالی به برف حقیقی تبدیل شده بود و به راستی برف می بارید و درجه حرارت به طوریکه سخنگوی طیاره اعلام کرد یک درجه زیر صفر بود.
بعد از استقرار طیاره در میدان ، یکایک از آن فرود آمدیم و در حالیکه برف سر و روی ما را نوازش می کرد بسوی ساختمان فرودگاه روان شدیم .
بعد از ختم تشریفات گمرکی و ویزای ورودی که در ساختمان فرودگاه صورت گرفت به قسمت بیرونی ساختمان رهسپار شدیم و در آنجا با نمایندهء روزنامه اطلاعات که به استقبال ما آمده بود، آشنا شدیم و سپس به اتفاق آقای خاوند گاران نمایندهء مؤسسه اطلاعات ( که خدا کند در ضبط نام شان دچار اشتباه نشده باشم چون بر حافظه اعتمادی نیست ).
به وسیلهء اتوموبیل (موتر) هایی که آماده بود پس از عبور از میدان شهیاد و خیابانهای آیزنهاور ، شاه رضا ، شیراز و کاخ به هوتل کینگز در خیابان پهلوی که برای اقامت ما تعیین شده بودت وارد شده هرکدام در اطاقی جای گرفتیم . در تمام خیابان هائیکه در مسیر راه ما واقع بود هرچند قدم شعاری در بارهء انقلاب سفید به پایه ها و دیوار ها نصب بود و نشان میداد که مردم ایران خود را برای اجرای مراسم بزرگ و با شکوهی آماده کرده اند.
روزنامه نگاران عرب
بارش برف تا هنگام عصر دوام داشت ، من آنروز در هوتل کینگز با چند تن از جملهء چندین روزنامه نگار خارجی که مانند ما مهمان مؤسسهء اطلاعات بودند و در همان هوتل اقامت داشتند ، آشنا شدم. این آشنایان جدید ، عرب و عبارت بودند از دوشیزه جمیله الناجی عضور هیئت تحریره ( البناء) مشهور ترین روزنامهء کشور المغرب ، استاد یاسر حجازی مدیر روزنامه ( المساء) عمان ، استاد علی ابو صالح مدیر آژانس خرطوم مرکز سودان ، محمد محسنی عضو هیئت تحریریه روز نامهء (الاخبار) قاهره و محمد محجوب سرمحرر روزنامهء (العمل) تونس .
در میان این پنج نفر فقط شخص اخیرالذکر در باره افغانستان چیزی نمیدانست ولی دیگران نه تنها با تاریخ و جغرافیای کشور ما آشنا بودند بلکه رجال و مشاهیر افغانستان را نیز به خوبی می شناختند و مخصوصآ علی ابو صالح از اینکه با هموطنان سید جمال الدین افغانی آشنا شده است ابراز خوشحالی می کرد . او و سه روزنامه نگاردیگر ( به جز محجوب که اطلاع نداشت ) از اینکه ملت و دولت افغانستان همواره از حقوق حقهء اعراب در برابر صهیونیست ها دفاع و حمایت کرده اند ، آگاهی داشتند و اظهار امتنان می نمودند.
ادامه دارد…
خوشحالیم که پنجمین سال کلکسیون هفته نامه ترجمان اخیرا بدستم رسید که در آن سفرنامه زنده یاد استاد غلی اصغر بشیر هروی ، پدر بزرگوار ما پس از یک سفر کاری که با تنی چند از روزنامه نگاران دیگر از کابل به تهران رفته بودند نوشته و به نشر رسیده بود ، اینکه پس از ۵۱ سال آنرا با خوانندگان عزیز ۲۴ ساعت شریک می سازیم.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی