پرندهء زخمی
تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۳ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۳ مارچ ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
پرنده زخمی
(۷)
خون دل ریخت تو خون جگرم باش خدا
گهرم رفت ز دستم گهرم باش خدا
پر و بالم بشکستند نه پر مان د نه بال
مگذارم تو بیا بال و پرم باش خدا
فکر تنهایی فردا دل من می پوسد
تو در این باغ گهی رهگذرم باش خدا
تشنه هستم چه کسی آب به من می ریزد
لطف کن ابر به بالای سرم باش خدا
هیچ کس گوشه ء چشمی به من زار نکرد
تو در این گوشه دمی با خبرم باش خدا
شب تو مهتاب شو و ترس مرا گیر ز من
آفتابی شو و وقت سحرم باش خدا
عطر گل باد نیارد که بسی دور ترم
عطر جان بخش تو در دور و برم باش خدا
دگر آن زمزمهء شاد ز من نیست بلند
سر دهم نغمه تو قند و شکرم باش خدا .
شکیبا شمیم
آلمان
بانو شمیم عزیز زیبا سرودید ، قلم تان را رنگین وطبع تان را رسا می طلبم.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
با ابراز امتنان و سپاس قلبی برای تان از بارگاه رب العزت بهترین های زندگی را تمنا می کنم .
سپاسگزارم از لطف تان بانو شمیم گرامی ، کامگار باشید.