قیدِ جنون
تاریخ نشر : پنجشنبه ۹ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی -۰ ملبورن – آسترالیا
قید جنون
با غیر چو آسوده و بی گانه ی خویشیم
بی گانه ز همخانه و کاشانه ی خویشیم
بر حالت ویرانی ما چیست تعجب ؟
ویرانگر دیوار و در خانه ی خویشیم
بر دیدن ما خسته دلان سیل نیامد
تنها تنِ این گوشه ی ویرانه ی خویشیم
اسباب شکستیم و فتادیم به گریه
ما خوار ازین خصلت طفلانه ی خویشیم
با شمعِ شبِ افروز عجب کینه گرفتیم
خودشیفته گردیده و پروانه ی خویشیم!
دندان که نمودیم به هر باغ چو ارّه
ما رانده ز هر باغ ز دندانه ی خویشیم!
در قید ج نونیم و خرَد نیست ملامت
دیوانه ز دست دل دیوانه ی خویشیم
ماییم و همین محبس اوهام و تجاهل
گشتیم چو زندانی و زولانه ی خویشیم!
در صیدگهِ حادثه درگیرِ خود استیم
خود دام ره خویشتن و دانه ی خویشیم!
یک پا ورقی هیچ به صد صفحه ز ما نیست
بیهوده پُر از لاف ز افسانه ی خویشیم
در میکده ی عشق که سرشار بوَد می
ای داد که محدود به پیمانه ی خویشیم!
(حکمت) به بر یار شود تازه دل ما
دلباخته ی الفتِ جانانه ی خویشیم!
حکمت هروی
ملبورن – استرالیا
حکمت جان هروی عزیز قلم زیبای تان را می ستایم ، سعادتمند وکامگار باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی