دستِ سرد
تاریخ نشر : دوشنبه ۲۷ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۵ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
دست سرد
به دوستان خوبم
جدایی طنین انداز است
و فریاد مان در اقلیم گمراه کننده نا پیدا،
نگاهی از دوستی –
نوازشی است خدایی در نفرین زمان …
و هیاهوی هیچ بودن را تکرار کرده ایم
روزهای بی خورشید و شب های بی ستاره را پیموده ایم تنها
در ها را از پشت سر مان بسته ایم
راه برگشت نیست
دیوار ها فرو ریخته
دلهره امروز و اضطراب فردا
آرامش خیال را ربوده است
دراین سرد زمان
هرگز کسی دری نگشود و سلامی به ما نکرد
تا چهره ی آشنا را شناسایی کنیم
به کدامین انتها نگاه کنیم درین شهر غربت؟
ستون های مرمرین دوستی را آسمان خشم بلعیده
و کسی به پایان عمر جوانه های نورسته نمی اندیشد
و به فکر دستان سرد تنهایی نیست
چلچله های عاشق تا ابد خاموش
و آهوان با پا های فلج
در باغ در تلاش دویدن
و کبوتران با بال های شکسته
به پرواز می اندیشند
و محبت که تابان تر از خورشید بود-
و بی توقف
ستاره های رنگی را در زیر دامنش پنهان می کرد
چون تف سبکبال-
به آغوش ابرهای تاریک پناه برده
هما طرزی
نیویورک
۲۰ جنوری ۲۰۱۱
بسیار عالی قلم زدید بانو طرزی گرامی ، قلم تان همیشه رنگین و طبع تان رسا باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
درود بر شما باد آقای هروی بزرگوار ! تابنده و استوار بمانید! سپاسگذارم که سروده های مرا در سایت پر محتئایتان نشر می کنید!
۲۴ ساعت مربوط به خود شماست بانو طرزی گرامی ، کامگار باشید.