سفرِ عشق
تاریخ نشر : دوشنبه ۱۰ حمل ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۹ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
سفر عشق
عیش خود در سفر عشق شما می بینم
گر درین راه بصد گونه بلا می بینم
سال ها در طلب وصلِ تو ره پیمودم
باز هم منزلِ خود از تو جدا می بینم
ما و این مرحله ها تا برسیم پیش شما
دور خالِ رخِ تو نورِ خدا می بینم
باورم هست که در سایه ی زلفِ توکشم
نَفَسِ راحتی کان بالِ هما می بینم
بسته در پیچ وخمِ زلفِ شما پای و سرم
خبرم نیست که خوابت به کجا می بینم
عمر بگذشت هنوزم هوس باده به سر
پرده ی راز که در ساز و نوا می بینم
شاهدی عشوه گری را که به بر برگیرم
این تنعُّم بخدا بِه ز ریا می بینم
علم و دانش زدلم در رهِ عشق تو برفت
فیضِ عشق است قلم را که رسامی بینم
خنجری نقشِ غزلهای تو در دل بنشست
سحرِ شعرُ و سخنت در همه جا می بینم
شیخ مولوی خنجری
پنجشنبه ۲۴ اسد ۱۳۸۱ خورشیدی
نو آباد – قلعه باباصالح – ولایت لوگر
مولوی صاحب خنجری گرامی قلم زیبای تان را می ستایم ، سرفراز و کامگار باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی