روایتِ تلخ
تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۷ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۶ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
روایت تلخ
در میانِ این همه فریاد ها
ضجه های زن به زندان بلا
باز اندوهی ز سر آوازه شد
سینه ها از تیغ نفرت پاره شد
درد پیدا بود ، در آوازِ او
زخم خورده پیکر طنّاز او
می شنیدم ضجه هایِ آرزو
ضربه ها بر پنجه هایِ آرزو
می دریدند آن حجاب و چادرش
وارد آمد ضربه ها یی برسرش
می زدند با مشت بر پا و تنش
ضربه ها بر سینه و بر باسنش
از برای پرده پوشی ی عذاب
صورتش را بسته بودند با نقاب
فحش می گفتند و هر دم ناسزا
کافر دین گفته و ای بی خدا!
عاقبت او زیر سختی جان بداد
رنگ خونش بر کفِ ایوان نهاد
دور شد او از میانِ ما ولی
آرزو های دگر آید همی
زن در این محدوده گر پا مانده است
بی کس و بیچاره تنها مانده است
عاقبت پیروزِ میدان می شود
بر دلِ آزادگی جان می شود
فرحت رحمان
۱۷ اپریل ۲۰۲۴
زیبا قلم زدید بانو فرحت گرامی ، قلم تان رنگین و طبع تان رسا باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی