تازه مهاجر
تاریخ نشر: شنبه ۱۲ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱ جون ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
تازه مهاجر
تازه مهاجر شده بود که مویهایش را به رنگ موی های زن همسایه سرخ کرد. هر روز که خود را در آیینه می دید از موی های قرمز خوشش می آمد بخصوص این که با زن همسایه همسان شده بود.
زبان زن همسایه را نمی دانست ولی خوش نداشت از او عقب بماند. پطلون جینز تنگی هم به پیروی از او پوشید که بیشتر عضلات پا ها را نمایان کرده بود.
چند هفته گذشت و هر وقت خود را در آیینه تماشا می کرد حظ می برد. حالا با مویهای قرمز اش کاملا متفاوت شده بود. او یک روز خانم دیگری را دید که مویهای آبی داشت. او متوجه شد که موی آبی هم یک نو اوری جدید است و میتوانست او را از از دیگران متمایز بسازد. با پرداخت مبلغی به آرایشگر موی های سرخش را آبی ساخت. موی های آبی لباس مخصوص نیز ضرورت داشت و او هم لباس های سرخ را دور انداخت و برایش لباس آبی تهیه کرد.
یک ماه یا بیشترموی آبی رنگ داشت که در تلویزیون خانمی را دید که موی بنفش داشت. او از موی بنفش زیاد خوشش امد فردایش به آرایشگاه رفت وبا پرداخت مبلغی صاحب مویهای بنفش شد. او هر صبح که مقابل آیینه می نشست از مویهای بنفش خود لذت می برد.
چند ماهی موی بنفش داشت و به همین دلیل هم لباس بنفش و یا زرد می پوشید او از یک استاد هنر های شنیده بود که رنگ زرد با بنفش جالب است. همسایه خانه شان محفل سالگرد تولدی اش را جشن گرفت. او دراین محفل خانمی را دید که موی طلایی و لباس سرخ داشت . فردایش باز نزد آرایشگر بود تا مویهایش را طلایی بسازد.
مویها طلایی شدند ولی تازه متوجه شده است که با مشکل ریزش موی گرفتار شده است. اگر دکتوران نتوانند مشکل ریزش موی را علاج نمایند گفته است چاره فقظ کلاه موی است.
سید عبدالقادر رحیمی
جناب رحیمی عزیز قلم زیبای تان همیشه رنگین باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی