مشاعره قیوم بشیر هروی با محترم نعمت الله مختارزاده ( پیوسته بگذشته)
تاریخ نشر: سه شنبه ۲۲ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۱ جون ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
پیوسته به گذشته…
شماره (۹)
رازِ نهان
خبر رسید که خورشید دمیده می آیی
ولی نه دست ز خوبان کشیده می آیی
هنوز بدل هوس شوقِ گُلرخان باقیست
که اینچنین به سر و پا دویده می آیی
بیا که رازِ نهان را بهم قصه کنیم
تو (نعمتی) وچو باران چکیده می آیی
گذشت فصل بهار و نیامدی چه کنم
بگرمی ات دلِ یاران خریده می آیی
نه ترکِ می کنی و نه بساط عیش رها
شراب شوق بتان را چشیده می آیی
سخن ز رازی که گفتی دمی بگوش دلم
وفا و مهر و صفا آفریده می آیی
بیا که منتظر است دیدگانِ خستهِ من
به بزم شعرِ«بشیر» کی چمیده می آیی؟
قیوم بشیر هروی
ملبورن – آسترالیا
****
عزتِ خریده
خمار و مست و خرابم ، که سر به بیابان کشیده آمده ام
به ذوق وشوقی، لبی را که سخت، به دندان گزیده آمده ام
به یادِ قامتِ سر و ، به فکر پیکر و اندام و گرمی آغوش
دوان دوان ، فتاده ، گهی ستاده و گاهی خزیده آمده ام
دگر نه کاری به زاهد،نه شیخ ونه به ملاها ومحتسب دارم
که دستِ دل ازین تاجریانِ دینی فاسق بریده آمده ام
زفکر و باور و اندیشه های کهنه و فرسودهء به درد نخور
فرار کرده ز ایشان و راه و شیوهء نو را گزیده آمده ام
به بزم شعر بشیرا! گهی به دیده وگاهی به دل دوان « نعمت »
مباد فکری کسی را، که بیخبر به عزتِ خریده آمده ام
نعمت الله مختار زاده
اسن – آلمان
اینهم قسمت دیگری از مشاعره با جناب مختارزاده که تقدیم خوانندگان محترم شد ، امید مورد پسند همه قرار گیرد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی