مشاعره قیوم بشیر هروی با محترم نعمت الله مختارزاده (پیوسته بگذشته)
تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۳ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۲ جون ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
پیوسته بگذشته…
شماره (۱۰)
مرهم و دارو
خراب و مست و خماری ، گهی فتاده و گاهی دویده می آیی
به شوق وذوق وبه رغبت، شراب، از سرخُم سرکشیده می آیی
به یادِ نرگس شهلا ، به تارِ زلفِ نگار و به دلربایی او
قدم قدم ، به سراغش ، چنان نسیم بهاری ، وزیده می آیی
به شیخ و زاهد و قاضی و محتسب ، نه سروکاری هم مراست
تو هم به مثل من از این کسان ، دست و دلی بریده می آیی
ز آنچه بر سر و فکر و خیال و باور و اندیشه های شان باقی
گریز نموده ز اوشان ، برهنه پا، به دل وجان، رهیده می آیی
بیا تو( نعمت ) دورانِ ، به سرزمین دلِ زار، چنانکه میدانی
برای درد « بشیرت » ز شعر مرهم و دارو پزیده می آیی
قیوم بشیر هروی
ملبورن – آسترالیا
قرابه های شراب
شراب ، تا تهِ خم ، سر کشیده آمده ام
خراب گشته ، لبی را گزیده آمده ام
ز نخلِ پیکر و اندام ، چیده میوهء تر
به ی ادِ فصل جوانی ، چشیده آ مده ام
زچشمِ پٌف کده ای، چون قرابه های شراب
به نقدِ جان ، دلِ خود را خریده آمده ام
کنون که قامت سروم خمید و موی، سپید
چه طعن و لعنی ، ز ایشان شنیده آمده ام
ولی بدان که به حالم ، دلِ خودم سوزد
چه بودم و چه شده ، دیده دیده آمده ام
نه راهی بر عقب و نه توان رفتن ، پیش
نه چاره ای که بگویم پریده آمده ام
ولی یگانه رهِ چاره و نجات ، مرا
که زنده مانده ، سرِ خود بریده آمده ام
ز ضرب نیش زبان ، گشته نیم بِسمِلکی
که نیمه جانم و در خون تپیده آمده ام
بشیر! خدمتت این عرض حال « نعمتِ» تو
رقم نموده ، کمی آرمیده آمده ام
نعمت الله مختارزاده
اسن – آلمان
بازهم قسمتی دیگری از مشاعره با جناب مختارزاده عزیز را تقدیم عزیزان نمودیم ، بامید پیوستن مجدد جناب مختارزاده به جمع دوستان هم دل.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی