نقض حقوق زن فراتر از عیب دوحه ۲۰۱۹
تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۳ سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۳ جولای ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
نقض حقوق زن فراتر از عیب دوحه ۲۰۱۹
٬ پسا ۲۰۲۱ در افغانستان ایجاد نشدن حکومت همه شمول یا حکومت با ثبات یا حکومت قانون است که: نقض حقوق زنان عمیق تر از توافق دوحه ۲۰۱۹ به مثابه آپارتاید جنسی شناخته شد. که در شناخت آپارتاید٬ حق یا حقوق قابل هضم است تا سیاست – اما به نظر می رسد که طالبان از نقض حقوق زنان چون گزینه فشار بالای سازمان ملل متحد استفاده می کند. تا در غایت رعایت حقوق زنان توسط طالبان٬ به جهت رسمیت شناختن شان مدیریت شود. پس روانشناسی سیاسی طالبان پسا ۲۰۲۱ به اهداف تک گروهی و قومی منتهی می شود…!
آزادی و آزادی خواهی٬ خود سعادت است یا مسبب سعادت؟
آزادی یعنی اینکه: اعضای جامعه در رفتار و کردار٬ تفکر و بیان تا سرحدی آزاد هستند٬ که آزادی کس و کسانی دیگر را٬ سلب نکنند. از این جهت حقوق خصوصی و قوانین مدنی مصادق بر این آزادی هاست.
اما آزادی های عمومی یا سیاسی مجموعهء اصولِ می باشند که مندرج قوانین اساسی ساختار ساز و الزامی می شود تا قدرت دولتی متمرکز به یک فرد یا یک حزب یا یک گروه یا یک قوم نشود. که همانا تفکیک قوا و پاسخگوی دولت می باشد که در بستر انتقال قدرت توسط رای مردم می تواند نهادینه شود. در نقطه نهایی می توانیم حاکمیت قانون را٬ سعادت و آفتاب عقلانیت بگوییم که محصولی از ایثار و فداکاری های انسان های آزادی خواه بوده ٬ که پسا انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب سرد ۱۶۸۸ انگلستان مسبب توسعه و منافع عمومی جامعه و کشورشان شد. پس آزادی خواهی تا رسیدن به سعادت نظام حقوقی سیاسی و پاسداری آن٬ همه نیازمند خرد سیاسی و معرفت علمی علوم انسانی است. که از این سوال تطبیقی آزادی خواهی در جوامع شرق و غرب٬ راه بیرون رفت از معضله افغانستان را٬ برای ما روشن می کنیم: که چرا مجموعه انقلاب های کمونیستی مارکسیست٬ برخلاف انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب سرد ۱۶۸۸ انگلستان به دولت های دیکتاتوری انجامیده است؟ زیرا مشکل در کارل مارکس و نظریه های وی بود. که به باور بسیاری٬ وی انقلابی بوده نه فیلسوف٬ چون تشخیص بدون تجویز داشت یا شناخت فاقد استنتاج٬ که بدون شک شناخت ،بدون استنتاج از عمق معرفت علمی بدور و سطحی می باشد. یعنی مشکل اساسی جوامع شرق امروزه چون ایران و افغانستان٬ نیومارکسیست های اند که در نقاب تفکر انتقادی بدور از چگونگی نقد و تکیه بر هویت های ذاتی مانند قوم و زبان و سمت الخصوص برای افغانستان پدیدار شده اند. که اندکی اذیت برای حکومت های استبدادی شمرده نمی شوند٬ مگر اینکه بسیاری از مردم را٬ بسوی قتل عام٬ همانا در تضاد قدرت حکومت سوق دهند. از خداوند برای فعالان مدنی و ژورنالیستان افغانستان٬ خرد سیاسی استدعا می کنیم٬ که پسا شناخت حقیقی صاحب نظران سیاسی حقوقی در شناخت و استنتاج معضله های افغانستان وارد صحنه شوند. بطور مثال: کدام کشور در جهان از مسیر فدرالیسم به حاکمیت ملی رسیده اند؟ ماقبل حاکمیت ملی تجویز فدرالیسم برای افغانستان چه خواهد بود؟ و یا اینکه مبارزین حقوق زن برای افغانستان٬ حقوق زن از اسلام را میخواهند یا فمینیسم غربی را ؟ فمینیسم با حقوق زن در اسلام تا چه حد تطبیق دارد؟ تا نتیجه این تحقیقات٬ راه بیرون رفت را٬ برای ما روشن سازد. و یا اینکه با مجموعه فعالان صوری مواجه هستیم که فقط بخاطر جلب حمایت٬ از حمایت کننده های بین المللی روی صحنه آمده اند.
محمدآصف فقیری
فقیری صاحب گرامی ممنون از مطلب زیبای تان، سعادتمند باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی